درباره رکسانا دختر کوروش کبیر
درباره رکسانا دختر کوروش کبیر
رکسانا نام زیبا و قدیمی ایرانی که دختر پادشاه نام دار ایران نیز به این اسم بوده است. رکسانا که بود و چه کرد؟ رکسانا یا به اوستایی رئوخشنه یا روشنک نام دختر کوروش بزرگ و همسر کمبوجیه دوم بود.آرتیستونه یا آرتیستون (رکسانا) یکی از دختران کوروش بزرگ و از همسران داریوش بزرگ
و خواهر کوچک (تنی یا ناتنی) آتوسا. او محبوبترین همسر داریوش و مادر ارشام و گبریاس بوده است بطوریکه به فرمان داریوش تندیسی زرین از او ساخته شده بود. پسران آرتیستونه از فرماندهان خشایارشاه بودند. او همراه با آتوسا، بامه و اپاکیش جزو چهار زن خانواده شاهی است که اسمش در لوحهای گلی هخامنشی ثبت شده است.
ازدواج کمبوجیه با رکسانا
هرودوت دربارهٔ ازدواج کمبوجیه و خواهرش مینویسد:با آنکه در هیچ دوره و زمانی در پارس سابقه نداشت، برادر با خواهر وصلت کند، باوجود این کمبوجیه به این خیال افتاد که برخلاف شرع و آئین قومی خویش، با خواهر خود ازدواج کند. پس قضات شاهی را احضار کرد و پرسید
«آیا در پارس قانونی هست که اگر وی بخواهد ازدواج بین خواهر و برادر را مجاز سازد؟» داوران شاهی هر چند نتوانسته بودند، قانونی پیدا کنند که چنین امری را تجویز کند ولی قانونی یافتند که به پادشاه ایران اختیار میداد، به آنچه دلخواه اوست، رفتار کند. بدین ترتیب قضات در اثر بیمی که از قهر کمبوجیه داشتند قاعدهای تازه فراهم ساخته، جان خود را از خطر رهانیدند.
زناشویی با محارم در برخی خاندانهای پادشاهی باستانی، برای نگهداری خون و ازآنش (مالکت) فراگیر بودهاست و ایلامیان و مصریان و تایلندیها و غیره، این آیین و هنجار را داشتهاند. این داستان کمبوجیه نشان میدهد که پارسیان در آن زمان از این آیین و هنجار ناخوشنود بودهاند. گمانی نیست که ایرانیها پس از پیروزی بر مصر پیوند و پیوستگی بسیاری با این کشور داشتهاند.
چه بسا از آن زمان در پیروی از مصریها برخی از هموندان (اعضای) خاندان شاهی چنین کاری را انجام داده و پس از آن موبدان را وادار و ناچار نمودهاند که دستور به روا بودن آن داده باشند. چنانکه از گفتهٔ هرودوت بر میآید پیش از کمبوجیه چنین داد(قانون) و هنجاری که زناشویی با خواهر را روا کردهباشد، در ایران وجود نداشتهاست.
روایت یونانیها از مرگ رکسانا
هرودوت مینویسد
همانند سرگذشت بردیا دربارهٔ مرگ خواهر او رکسانا نیز دو داستان گفته شدهاست. یونانیها دربارهٔ مرگ رکسانا میگویند که کمبوجیه روزی توله سگی را با یک شیربچه به جنگ انداخت و خواهرش تماشاگر آن دورنما(صحنه) بود. توله در هنگام جنگیدن بسیار درمانده و بازنده شده بود..
وقتی تولهٔ دیگر که نگران آن پیشامد بود، زنجیر پاره کرد و به یاری برادر گرفتار خود شتافت، دو توله با یاری هم شیربچه را بیچاره کردند. کمبوجیه از تماشای آن چشم انداز شادمان شد ولی خواهرش که در کنارش نشسته بود به گریه افتاد. کمبوجیه که اشک او را دید، سبب آن را پرسید و رکسانا پاسخداد
که بیاختیار یاد بردیا افتادهاست که کسی را یار و غمخوار نداشتهاست، بنا بر گفتهٔ یونانیان این داستان و خشم کمبوجیه سبب مرگ خواهرش شد.
روایت مصریها از مرگ رکسانا
هرودوت مینویسد
از سوی دیگر مصریها میگویند، برادر و خواهر بر سفرهٔ خوراک نشسته بودند. در آن هنگام رکسانا بوتهای کاهو به دست گرفته، پس از کندن برگهای آن، از برادرش پرسید «این کاهو با برگ خوشایندتر است یا بیبرگ؟» کمبوجیه گفت «با برگ را بیشتر دوست دارد.» خواهرش گفت که
«وی نسبت به خاندان کوروش همانند این کاهو رفتار و آنرا لخت و برهنه کردهاست.» کمبوجیه از سخن او برآشفته شده و لگدی بر پهلوی او زد و چون بانو باردار بود، سبب بچه اندازی(سقط جنین) شد و در پی آن آن رکسانا نیز درگذشت.
منبع:fa.wikipedia.org