گفتگوی خواندنی با حامد همایون درباره سال 95
گفتگوی خواندنی با درباره سال 95
با آهنگ چتر خیس در کل ایران محبوب شد و با انتشار آلبوم اش جایگاه خود را در میان خواننده های ایرانی تثبیت کرد.
حامد همایون
نام اصلی: حامد محمودزاده
متولد: 1361
مجموع دانلود در بیپ تونز: 315 هزار بار
تعداد کنسرت: 40 اجرا در سه ماه
ویژگی: نوع خاص ادا کردن الف در کلمات
دلیل انتخاب: حامد همایون تنها چهره جدید موسیقی پاپ است که درخشیده و مورد توجه مردم قرار گرفته. همایون در کمتر از یک سال از انتشار آهنگ هایش به صورت مجازی، به یکی از مطرح ترین خواننده ها تبدیل شد و زمانی که اولین آلبومش را منتشر کرد، به سرعت خود را به پرفروش های سال 95 رساند. اولین اجرایش در جشنواره بین المللی موسیقی فجر حسابی سروصدا کرد و تا به امروز بیش از 40 اجرا در شهرهای مختلف داشته است.
احتمالا لقب پرفروش ترین خواننده سال را میگیرد. حامد همایون پدیده بی چون و چرای موسیقی پاپ سال 95 است. خواننده خوش صدای پاپ که تازه به سی و چهار سالگی رسیده، سال هاست که میخواند ولی پیش تر صدایش به گوش کسی نمیرسید اما در یک سال گذشته، هیت ترین آهنگ های سال را منتشر کرده و حتی قبل از انتشار آلبوم هم تک آهنگ هایش همه جا شنیده میشد.
موسیقی ریتمیک و در عین حال کمی سنگین و رنگین حامد همایون باعث شد خیلی ها که از موسیقی پاپ زیرزمینی زده شده بودند، دوباره این ژانر را در پلی لیست شان قرار دهند اما انتشار آلبوم «دوباره عشق» و مجاز شدن همایون باعث شد پایش به تلویزیون و تیتراژخوانی باز شود و در عرض چند ماه طولانی ترین تور کنسرت ها را برگزار کند.
همه این اتفاق ها باعث شد حامد همایون گزینه حتمی مصاحبه نوروزی مان باشد و در مورد زیر و بم کارها و رمز و راز موفقیتش صحبت کنیم. بعد از پیگیری های مداوم فرصتی پیدا شد که با پسر مهربان و بی شیله پیله شیرازی گپ بزنیم. برخلاف آهنگ های پرشورش، حامد خیلی آرام و متین برخورد کرد
و حتی با وجود سرماخوردگی سر صبر به همه سوال های ما جواب داد. مهم ترین نکته هم اسم محسن رجب پور، تهیه کننده آلبوم و مدیرعامل موسسه موسیقی «ترانه شرقی» است که ترجیع بند تمام حرف های حامد همایون بود. این گفتگو را با لهجه غلیظ و شیرین شیرازی بخوانید تا لذتش دو چندان شود.
با وجود این که در مصاحبه های قبلی در مورد علاقه ات به موسیقی گفته ای ولی می خواهم از کودکی ات شروع کنیم.
– مثل همه کسانی که موسیقی کار می کنند، من هم از بچگی به این کار علاقه مند شدم. همه چیز هم از همین علاقه شروع شد. من در بچگی بعضی آهنگ ها را حفظ می کردم و در جمع های خانوادگی می خواندم. یادم می آید در پنج سالگی که آمادگی می رفتم، سرودها را تک خوانی می کردم. این علاقه ادامه پیدا کرد و زمان مدرسه در انتهای هر کلاس برای بچه ها آهنگ می خواندم.
ساز هم می زدی؟
– وقتی 16 سالم شد به این فکر افتادم که رسمی تر کار کنم. آموزشگاه های موسیقی در شیراز خیلی رونق دارند و من هم به یکی از همین کلاس ها رفتم. گیتار دستم گرفتم و سلفژ یاد گرفتم. بعد هم سراغ پیانو رفتم و سازهای مختلف را تست کردم. دوره های آهنگسازی را هم گذراندم و کتاب های مختلف موسیقی را مطالعه کردم
کم کم هم که دسترسی به اینترنت بیشتر شد، اطلاعاتم را از این طریق می گرفتم. یعنی تا قبل از این که به اجرا و آلبوم دادن برسم، بیشتر در وادی تحقیق و پژوهش بودم.
چرا برخلاف خیلی ها که گیتار دست می گیرند و سریع ادعای خوانندگی می کنند نبودی و این قدر آکادمیک جلو رفتی؟
– بله در شیراز یک جو موسیقایی جدی وجود دارد؛ مثلا در دانشگاه فضایی ایجاد شده بود با چند نفر از دوستانم ارکستر درست کرده بودیم و برای دانشجوها کنسرت برگزار می کردیم و از همان نوزده سالگی تجربه اجرا روی استیج را داشتم. در مجموع شیراز جو علمی و آموزشگاهی دارد. دوستان زیادی دارم که بار علمی بالایی دارند ولی کسی مثل آقای رجب پور هدایت شان نکرده است.
البته من دو بار از آقای رجب پور خواهش کردم و آمدند شیراز و از هنرجوهایم تست گرفتند چون من چندین سال کتاب «آواز جهانی» را درس می دادم. آقای رجب پور آمدند و روش های موفقیت را به بچه ها توضیح دادند. بچه ها غالبا از نظر علمی و آکادمیک خیلی قوی هستند ولی از نظر جامعه شناسی هنر و فعالیت در سیستم اقتصادی موسیقی خیلی ضعف وجود دارد. فکر می کنم در تمام شهرستان ها این طور است.
ایجاد هماهنگی بین درس های موسیقی کلاسیک و چیزی که بیشتر مردم جامعه دوست دارند، کار سختی است. چه کار کردی که از یک طرف بام نیفتادی؟
– من اول با سامان امامی آشنا شدم. سامان یکی از کسانی است که در پروژه استعدادهای موسیقی به دنبال کسانی می گشت که در این زمینه با استعداد هستند و به آقای رجب پور معرفی می کرد. روز اولی که پیش آقای رجب پور رفتم، همانجا گیتار زدم و خواندم.
چه سالی بود؟
– تقریبا یک سال و دو ماه پیش. آقای رجب پور گفت تو پتانسیل این را داری که موفق شوی ولی نه با این سبک و سیاق کلاسیک که می خوانی و بخواهی نت ها و قدرت خوانندگی ات را نشان بدهی. خیلی محکم با من صحبت کرد و من هم واقعا دلم می خواست کار متفاوتی انجام بدهم.
با خودکار سبز بعضی نکات را یادداشت کرد و گفت دو هفته به شما فرصت می دهم که بروید و آن کاری را که من می گویم انجام دهید. ما رفتیم و تمام تلاش مان را کردیم تا همه نکته ها را رعایت کنیم.
بعد از دو هفته آهنگ «بارون که زد» یا یک آهنگ دیگر را آماده کردیم. آقای رجب پور خوششان آمد و قرارداد همکاری را امضا کردیم. در مورد سوال شما هم بگویم که من داعیه ای در دانش موسیقی ندارم چون موسیقی دریای وسیعی از علم و احساس است که انتها ندارد. من اصول اولیه موسیقی را یاد گرفته ام ولی خیلی چیزها هست که بلد نیستم.
رسیدن به نقطه هدف و جا گرفتن در دل مردم کار سختی است و باید در زمان و مکان مشخصی، موسیقی تولید کنی که گوش شنیداری مردم را به سمت خودت جلب کنی و در قلب مردم نفوذ کنی. بخش تخصصی موسیقی ما به عهده من و سام بود و آقای رجب پور که خودشان هم موسیقی خوانده اند، برای ما نماینده مردم هستند و گوش شنیداری جامعه اند.
پس اگر بتوانی آقای رجب پور را قانع کنی یعنی بخش زیادی از جامعه را راضی کرده ای.
– من تا الان از ایشان اشتباه ندیده ام. آهنگ ها را من می سازم و سامان تنظیم می کند اما در واقع هر آهنگ را در اتاق فکری که داریم، جراحی می کنیم. اصلا این طور نیست که آهنگی را همین طور بیرون بدهیم و حتما در اتاق فکر در مورد تمام جزییاتش حرف می زنیم. در مورد ملودی، تنظیم و حتی شعر کار هم بحث می شود.
من با چند لحن برای آقای رجب پور خواندم و ایشان این لحن را پسندید که ما اسمش را گذاشته ایم لحن شاهنامه ای. کم کم که با هم کار کردیم، دستم آمد که باید چطور بسازم که کمترین تغییرات را داشته باشد و به نوعی به هم عادت کردیم.
در ضمن کار کردن در جامعه ای که قشر زیادی از افرادش درس موسیقی نخوانده اند با کار در جامعه موسیقی دان فرق می کند؛ مثلا کار کردن برای مردم اتریش که 90 درصد موسیقی می دانند و جزء سیناپس درسی شان است خیلی سخت تر از موسیقی آمریکا و افغانستان است. با این حال ما سعی کردیم چیزی از بار موسیقی کم نگذاریم
و کارمان کیفیت بالایی داشته باشد. از آن طرف سعی کردیم کمی از ادبیات کهن و داستانی مان را وارد کار کنیم که به نظرم این نوع ادبیات خیلی به ما کمک کرد.
بعد از آشنایی با آقای رجب پور کارت چقدر تغییر کرد؟
– خیلی، اگر قرار بود من همان باشم، الان هیچ چیز نبودم. می شدم مثل باقی آدم ها و فقط قدرت صدایم را نشان می دادم، چون کار کرده ام و اگر الان اسم تحریرها را از من بپرسید، همه شان را می دانم. من اشتباه می کردم و فکر می کردم باید طوری بخوانم که سواد موسیقایی ام را نشان بدهم.
شما باید چیزی بخوانید که مردم با تو زمزمه کنند. من در این یک سال یاد گرفته ام که باید چیزی بخوانم که مردم هم صدایی کنند. اگر بخواهیم موسیقی پاپ بخوانیم باید چیزی باشد که مردم دوست داشته باشند؛ وگرنه می شود یک چیز شخصی که مخاطب محدودی دارد.
به نظرم هر قدر ملودی ها و نغمه ها راحت تر باشند و در ذهن مردم جای بگیرند، موسیقی موفق تری می شود. در ضمن محسن رجب پور 37 سال است که تهیه کنندگی می کند؛ از گروه آریان تا بنیامین را هدایت کرده و حاصل تجربیات این سال ها را در من تزریق کرد.
همه کسانی که با ایشان کار کرده اند بعد از مدتی احساس بی نیازی کرده اند و خودشان مستقل مسیر را ادامه داده اند. فکر می کنی در سال های آینده این اتفاق برای تو هم بیفتد؟
– نه. به ضرس قاطع می گویم که امکان ندارد. ما به یک تفاهم فکری رسیده ایم و بدون هم مفهومی نداریم و بنابراین امکان ندارد چنین اتفاقی بیفتد و اگر روزی این اتفاق افتاد، مطمئن باشید که حامد همایون از دست می رود.
دیگر گروه ها هم همین حرف ها را می زدند ولی جدا شدند؛ فکر نمی کنی دو سال دیگر به جایگاهی برسی که فکر کنی می توانی همه کارها را به تنهایی پیش ببری؟
– نه. اتفاقا این روزها اعتقادم بر این است که هیچ چیز نمی دانم. رسیدن به نقطه ای که مردم شما را بشناسند، یک مرحله از کار است و اصل کار وقتی است که بخواهید در دل مردم بمانید. مردم تا یک جایی با شما همراه می شوند، بعدش چطور؟
اتفاقا یکی از سوال هایم هم همین بود.
– بله. جامعه در حال پوست انداختن است. این چرخ دنده جامعه مدام در حال چرخیدن است و تو نیاز به مشاوره داری و چون تهیه کننده ها مدام خودشان را آپدیت می کنند، بهترین مشاوره را به تو می دهند. من فکر نمی کنم خواننده ای بتواند ادعا کند که همه چیز را یاد گرفته است چون اگر مثلا من خیلی آدم زرنگی باشم
در بخش موسیقی خودم را بهتر می کنم، چون از لحظه ای که در خانه ات پیانو بزنی تا این که جلوی 2500 نفر کنسرت برگزار کنی، راه زیادی است و باید مدام آموزش ببینی.
خیلی از خواننده ها بوده اند که با یک قطعه و یک آلبوم به سرعت معروف و محبوب شده اند ولی نتوانسته اند مسیرشان را ادامه بدهند و برای این که شهرت و محبوبیت حامد همایون یک اتفاق و شانس نباشد و بتواند مسیرش را درست ادامه بدهد چه برنامه هایی داری؟
– اول راجع به یک چیز صحبت کنم؛ خیلی از آدم ها خدا را یادشان می رود. کی به من این لطف را کرده است؟ خدا خواسته و اگر باز هم تلاش کنم خدا این راه را جلوی پای من می گذارد. من اگر انسان باشم، قلبم را پاک نگه دارم و آدم مفیدی در جامعه ام باشم، این اتفاق دوباره می افتد. این سوال بارها از من شده است
و فقط می توانم قول بدهم که با تمام وجود تلاشم را بیشتر کنم؛ هم در خوانندگی و هم در پرفورمنس و اجرا تلاش می کنم. اگر دقت کرده باشید در کنسرت ها تغییرات را ایجاد می کنیم تا مدام بهتر شویم و به تکرار نیفتیم.
با این که کنسرت ها را تازه شروع کرده ای ولی پرفورمنس و اجرای صحنه ای خوبی هم داری، تمرین خاصی برای اجرا انجام می دهی؟
– بله، من آداب صحنه موسیقی کلاسیک را خوانده ام و از لحاظ تئوریک میدانم چطور باید رفتار کرد ولی فرق زیادی بین آداب صحنه موسیقی کلاسیک و پاپ وجود دارد. برای همین ما هیچ کاری را بداهه انجام نمی دهیم و همه کارها را می نویسیم و چارت درست می کنیم. درست است که بخشی از اجرا به احساس آن لحظه مربوط می شود
ولی سعی می کنم در خواندم بداهه پردازی نداشته باشم. الان بعد از حدود 40 اجرا برایم جا افتاده است ولی روز اول حتی در مورد این که چه چیزهایی بگویم هم حرف زدیم.
قشر خاصی از مردم را مخاطب هدف قرار داده ای؟
– خدا کمک کرده و بخش زیادی از مخاطبان را جذب کرده ام. در کنسرت ها بچه های کوچک و آدم های پا به سن گذاشته را می بینم اما روز قرارداد تفاهم کردیم که قشری بین 22-21 تا 50 سال را در نظر بگیرم. تعداد زیادی از بچه های دیگر هم در بخش استعدادهای موسیقی هستند و همه به هم کمک می کنیم. زمانی که قرار بود آلبوم من به عنوان اولین خروجی پروژه«استعدادهای موسیقی» بیرون بیاید، همه بچه ها از جان و دل مایه گذاشتند.
اسم بچه های دیگری را که به زودی چهره می شوند بگو تا بدانیم چهره های موسیقی جدید سال بعد چه کسانی هستند.
– امیر عظیمی یکی از کسانی است که آهنگ های خیلی خوبی از او می شنویم. شاکری، آهنگساز و خواننده خیلی خوبی است. نوید حکیمی و تیم مهرزاد امیرخانی جزء بچه های ما هستند که هر کدام سبک و سیاق خاص خودشان را دارند.
راجع به آلبوم هم صحبت کنیم. بیشتر ترک های آلبوم را قبلا منتشر کرده بودی و از طرفی تعداد ترک های آلبوم هم خیلی زیاد و غیرمعمول بود.به خاطر اجرای کنسرت ها از این ترفند استفاده کردی؟
– به هر حال خواننده که نمی تواند با هفت آهنگ کنسرت برگزار کند. باید تعداد قابل قبولی آهنگ داشته باشد. این تصمیم آقای رجب پور است. بخش مدیریت و تصمیم گیری با ایشان است و همیشه می گویند بچه ها ما این کار را بکنیم.
پس دیکتاتوری است!
– نه دیکتاتوری نیست. جدیت ایشان باعث این اتفاق است. ما در کار یاد گرفته ایم که وقتی بحث کار است باید جدی باشیم. کار ما یک کار اقتصادی است ولی محصول مان فرهنگی است. قرار است یک بسته فرهنگی به دست مردم بدهیم که برای ما بُعد اقتصادی هم دارد. این کار، شغل من است نه تفریحم. برای همین تمام سعی ام را می کنم تا هر چیزی می گوید، انجام بدهم و این را دوست دارم چون اگر نبود، این نبودیم. به هر حال من یک شیرازی هستم.
بله، با تمام ویژگی های یک شیرازی…
– البته این موضوع جدی نیست و من آدم تنبلی نیستم. شیراز شهر پرشور و انرژی و گرمی است و کنسرت شیراز هم عالی بود.
در اولین کنسرتی که برگزار کردی و قرار گرفتی مقابل دو سه هزار نفر چه حس و حالی داشتی؟ استرس، هیجان و خوشحالی توأمان بود؟
– یک چیز شخصی است، نمی توانم خیلی بازش کنم. در کتابی از زبان یک استاد آواز نوشته بود که اگر قرار باشد استرس بگیرید، خودتان هم نمی توانید باشید. هر یک ما توانایی هایی داریم، اگر استرس به من غلبه کند دیگر خودم هم نیستم چه برسد به فراتر. در آن کتاب نوشته بود همان خدایی که به یک نفر هنر می بخشد
همان خدا نگهدارنده هنر هم هست. من هم قبل از هر اجرایم با تمام وجود از خدا می خواهم که کمکم کند. معمولا آدم ها یا استرس می گیرند و کارشان خراب می شود یا هیجان مثبت دارند و آدرنالین خونشان ترشح می شود. از همان شب جشنواره موسیقی فجر خدا خیلی کمکم کرد و هیجان زیاد و مثبتی داشتم.
یکی از جالب ترین ویژگی های خوانندگی تو نوع تلفظ حروف صدادار است؛ مثلا الف های قبل از واو را گرد تلفظ می کنید و «بارون» می شود «باورون». این سبک و سیاق خوانندگی از کجا آمده و چطور بهش رسیدی؟
– در اصطلاح آوازی بهش می گوییم «واکه ها» یا همان حروف مصوت و صدادار.اگر با استادان فن و سخن ادبیات که پارسی صحبت می کنند، برخورد کرده باشید، دیده اید که کلمات را با تلفظ حماسی ادا می کنند؛ مثلا زمانی که می گویند «یاران چه غریبانه» ساده بیانش نمی کنند و می گویند «یاوران چه غریبانه».
این تلفظ به ادبیات کهن ما بر می گردد. ما خیلی تحقیق کردیم تا کار نویی بکنیم و در عین حال غلط هم نباشد چون اگر کسره را فتحه ادا کنی، غلط می شود ولی می شود با واکه ها بازی کرد.
ما خیلی سعی کردیم چیزهایی را از قدیم بیاوریم. حتی اگر در شعرهای مان هم دقت کنید، این را می بینید. زندگی خیلی الکترونیکی شده و سعی کردیم کمی اصیل تر بهش نگاه کنیم و از نوع کلامی که مولانا در کارهایش استفاده می کند، کمک بگیریم یا از نوستالژی هایی مثل باران استفاده کنیم. خیلی سعی کردیم ادبیات کهن ایران را برگردانیم، چون معتقدیم هر چیزی که ریشه داشته باشد، می تواند موفق شود.
یکی از ویژگی های مثبت آلبوم، اشعار و ترانه هایی است که استفاده کرده ای. با این که فضای ملموس و خودمانی دارد و در عین حال سعی شده از کلمات و واژگانی استفاده شود که خیلی دم دستی نباشد و یک عقبه ای ایجاد کند.
– سهیل حسینی هم در جمع های ما بود. من تقریبا دو سال است که در تهران زندگی می کنم و حدود یکسالش را با سهیل همخانه بودم. همان موقع که ما دوره های مختلف را می دیدیم که چه نوع موسیقی تولید کنیم و زبانش چه باشد، سهیل هم بود. خوبی بزرگ سهیل این است که پیشینه قوی نسبت به شعر دارد و سواد شاعرانگی بالایی دارد.
از نوع کلماتی که در کارها استفاده می کند، مشخص است که گنجینه لغات زیادی دارد.
– سهیل بیشتر از این که ترانه سرا باشد، شاعر است و دایره لغات زیادی دارد. این آدم روزی پنج شش ساعت کتاب می خواند. حافظ را حفظ است و مولانا و سعدی می داند. سبک های مختلف شاعری و تاریخ ادبیات را می شناسد. روز اول که قرار گذاشتیم این مسیر را برویم، سهیل خیلی راحت از پسش بر آمد.
ممکن است تعجب کنید ولی خیلی موقع ها من ملودی نوشته ام و سهیل بر اساسش شعر نوشته است. می دانید که کار ساده ای نیست و باید کسی باشد که روی شعر و موسیقی تسلط داشته باشد که خدا را شکر سهیل این توانایی را دارد. من بابت کلام خوب سهیل به او مدیونم.
این تیم بودن و یکدست بودن، بخش مهمی از رسیدن به هدف است که برای شما شکل گرفته.
– بله، واقعا همین طور است. من، سامان و سهیل مثل داداشیم، آقای رجب پور هم برادر بزرگ تر ماست. همین الان که باهات صحبت می کنم، در حال کار روی موزیک بعدی مان هستیم.
از آلبوم بعدی چه خبر؟
– این سوال ها را از آقای رجب پور بپرسید ولی ما سعی می کنیم هنگام برگزاری کنسرت ها، در زمینه تولید قطعات جدید هم فعال باشیم.
قول قطعه ای قبل از عید را می دهی؟
– اگر آقای رجب پور بگویند ما قول می دهیم.
همایون چگونه به این جایگاه رسیده است؟
خواب این روزها را می دیدم
خیلی ها پشت سرش می گویند پارتی داشته، لابی کرده و خلاصه کلی پول داده تا به شهرت برسد، این شایعه ها را با خودش مطرح کردیم و او پاسخ داد.
در یک سالی که شروع به کار کرده ای به شدت شنیده شده ای و حتی قبل از این که آلبومت منتشر شود، به یکی از پرمخاطب ترین خواننده های پاپ تبدیل شدی. خیلی ها ادعا می کنند که لابی داشتی و اگر ما هم این شرایط را داشتیم، یک شبه معروف می شدیم.
– بله، خیلی ها در مورد من نوشته اند که یک شبه به اینجا رسیده است ولی واقعا این طور نبوده. به جرأت به شما می گویم که من، سامان امامی و محسن رجب پور یک سال است که درست نخوابیده ایم؛ یعنی از زمانی که قرار شد من به عنوان نفر اول پروژه استعدادهای موسیقی ایران شروع به فعالیت کنم، تا به امروز خواب درستی نداشته ام.
آقای رجب پور خیلی سختگیرند و خیلی دیسیپلین سختی دارند ولی من آدم راحتی هستم و هر آهنگ را چند بار می خوانم و تمامش می کنم اما یادم است که زمان خواندن آهنگ «چتر خیس» آقای رجب پور می گفت تو می توانی بهتر بخوانی و من بارها و بارها این آهنگ را خواندم تا این که گفتند این بهترین حالت است. ما قبل از عید چهار قطعه منتشر کرده بودیم و کمی شنیده شده بودیم. وقتی «چتر خیس» حاضر شد، به من زنگ زدند و گفتند سریع بیا دفتر.
اوایل ماه رمضان بود. آقای رجب پور گفت این ساعت و روز و لحظه را یادت بماند. به زودی این کارت هیت می شود و این اتفاق افتاد. آنجا من به آقای رجب پور اعتماد کردم و فهمیدم چرا می گفت دوباره و دوباره این کار را بخوان. می توانست مثل تهیه کننده های دیگر فقط آهنگ ها را پخش کند. ما به نوبت می خوابیدیم و کار را پیش می بردیم.
الان نه ماه است که پدر و مادرم را ندیده ام و مدام سر کاریم. فقط سر کنسرت شیراز دیدم شان. این پروسه را دسته جمعی پیش بردیم. برای همین است که در کنسرت هایم از تمام بچه ها تشکر می کنم چون فکر می کنم حامد همایون به هیچ وجه یک نفر نیست. من همیشه از کلمه «من» فرار می کنم.
خودت فکر می کردی که کارت شنیده بشود و به خواننده برتر سال تبدیل بشوی؟
– راستش از شما چه پنهان که همیشه توی قلبم این آرزو بود. حتی در پنج سالگی در خواب و رویایم این بود که روی استیج باشم. البته برای رسیدن به آرزوهایم هم خیلی تلاش کردم. بارها به تهران آمدم و با تهیه کننده های دیگری کار کردم و بلاهای زیادی سرم آمد. من مثل خیلی از خواننده های جوان دیگر پول های زیادی به تهیه کننده ها دادم ولی هیچ اتفاقی برایم نیفتاد.
یعنی قبل از این هم آهنگ های دیگری منتشر کرده بودی؟
– چند آهنگ بی فکر در فضای مجازی منتشر کرده بودم. به نظرم باید دوره های آموزشی مردم شناسی داشته باشیم چون اگر قرار است برای دل خودت بخوانی، داستان فرق می کند ولی وقتی قرار است برای مردم بخوانی و کنسرت برگزار کنی باید جنس مردم را بشناسی. جوان های ما پر از استعدادهای عجیب هستند
ولی چون هدایت نمی شوند، موفق نمی شوند. من از اول خیلی به موسیقی علاقه داشتم و چند بار سعی کردم آلبوم منتشر کنم چون فکر می کردم استعدادش را دارم.
منتها به پست آدم های خوبی نخوردم. الان همه تهیه کننده های قبلی را می بخشم و حلال می کنم. من الان تازه معنی تهیه کننده را می فهمم. تهیه کننده یعنی کسی که از صفر تا صد کنارت باشد. تهیه کننده یعنی محسن رجب پور. سر آهنگ «چترخیس» چندتا از بچه ها می گفتند که «به به» را در بیاوریم و یک چیز دیگر جایگزینش کنیم اما آقای رجب پور می گفت نه درستش همین است.
پسر شیرازی اهل ظاهرسازی نیست و همه جا خود خودش است
شیرازی حرف می زنم؛ شیرازی نمی خوانم
حامد همایون خیلی تاکید دارد که گذشته اش را فراموش نکند، نوع لباس پوشیدن و عکس هایی هم که از او منتشر می شود نشان می دهد مثل خیلی از خواننده های پاپ اهل ظاهرسازی نیست. حامد در تمام طول مصاحبه با لهجه شیرین شیرازی صحبت می کند و صدایش یادآور خاطره تعریف کردن «آقوی همساده» است. برای همین کمی هم در مورد ظاهر و واکنش های مردم در کوچه و خیابان صحبت کردیم.
چهره ات بیشتر شبیه به مهندس هاست تا یک خواننده پاپ پر انرژی. به خاطر رشته تحصیلی ات این ظاهر را انتخاب کردی یا این هم انتخاب گروهی است؟
– قطعا راجع به آن صحبت کردیم ولی فرم لباس پوشیدن من هیچ وقت سبک نبوده و هیچ وقت سعی نکرده ام ظاهر عجیب و غریبی داشته باشم چون من همیشه معلم موسیقی بودم. از طرفی جو مهندسی هم سنگین است و سعی می کردیم رعایت کنیم. من این طوری راحت تر هستم و نمی توانم جور دیگری باشم.
این لهجه شیرین شیرازی که داری در کار شنیده نمی شود..
– اگر بخواهم آهنگ فولکلور بخوانم، خیلی خوب است ولی وقتی می خواهم برای بیشتر مردم ایران بخوانم، خوب نیست که لهجه خاصی داشته باشم و همه گیر نمی شود. ما به استانداردی رسیده ایم که سعی کردیم بر اساس آن پیش برویم. من شیرازی صحبت می کنم ولی به نظرم استفاده از لهجه در خواندن اشتباه است.
من هم می خواستم بگویم که چقدر خوب است که لهجه صحبت کردن عادی ات را از دست نداده ای چون خیلی ها به محض این که مشهور می شوند، سعی می کنند تهرانی صحبت کنند.
– من این طوری بزرگ شده ام و باید هم همین طور باشم، چون همه چیز ما بر اساس صداقت است. هر چیزی که ما را از صداقت دور کند، چالش ایجاد می کند. به نظرم آدم باید خودش باشد چه در پوشش و چه در گویش.
الان حسابی سرت شلوغ شده و مدام در شهرهای مختلف کنسرت برگزار می کنی، فرصت این را داری که به خیابان بروی و واکنش های مردم را ببینی؟
– به خاطر شرایط کاری خیلی فرصت نکرده ام بیرون بروم ولی در حد خرید کردن که بیرون می روم، مردم به شکل عجیب و غریبی ابراز لطف می کنند و آدم احساس شرمندگی می کمند.
عجیب ترین واکنشی که دیدی چه بود؟
– مردم این قدر لطف دارند که آدم نمیداند چه باید بگوید. فقط همیشه میگویم که خدا شما را همیشه برای ما نگاه دارد. این لحظه هاست که به قول ما شیرازی ها خستگی مان در می رود. البته نمیگویم همه مردم من را می شناسند ولی خیلی بیشتر از قبل شده است.