بهترین جوک های آخر خنده اسفند ماه
بهترین جوک های آخر خنده اسفند ماه
1. مرز بینِ “الان بلند میشم مسواک بزنم” و “دیگه نمی‌تونم از جام پاشم” ۴ ثانیه و ۳۷ صدم ثانیه‌س.
2. قرعه‌کشی جام جهانی کشتی آزاد تهران: گروه A تیم های روسیه، آذربایجان، آمریکا و گرجستان. گروه B تیم های ایران، ترکیه، هند و مغولستان. الان تیم آمریکا میگه داداش شما هنوز دلت با ما صاف نشده سر اون قضیه ی ویزا؟
3. اسم اصلی سیمون بولیوار؛ «سیمون خوزه آنتونیو د لا سانتیسیما ترینیداد بولیوار ای پالاسیوس پونته ای بلانکو» ئه. مشخصه که بین اعضای فامیل در مورد اسم ایشون اجماع صورت نگرفته.
۴. اگه فرانسه مثل ایران بود، اینطوری آدرس میدادن: خیابان آنتوان دوسنته اگزوپری، بعد از چهاراه ژرژ سیمنون، میدان ژان پل سارتر، بالاتر از آندره پیر دوماندیارگه، کوچه ویسنته لیزارازو.
5. الان نتانیاهو رفته دم خونه امیر قطر میگه ببین اگر از حذف السد ناراحتی بیا این برگه تحریم ایران رو امضا کن.
۶. ابجی کوچیکم یک ساعت سر یاد گرفتن تقسیم اعشاری زور زد نتونست محکم دفترشو بست به دیوار تکیه داد گفت این زندگی به معنای واقعی خستم کرده.
۷. بابابزرگم خدابیامرز یه آفتابه فلزی داشته که با میخ اسم بچه هاشو روش کنده کاری کرده به عنوان یادگاری. یه چیز تو مایه های کاپ لیگ قهرمانان اروپا.
۸. ما یه ماهی دودی داشتیم بردیم خوابوندیمش کمپ ترک اعتیاد، خداروشکر الان دو ماهی هست پاکه.
۹. برا کافه ها مثل عید قربان برا قصاباس
۱۰. این زمستون لعنتی کی تموم میشه؟ از ۲۴ساعت شبانه روز، ۲۰ ساعتش شبه.
۱۱. پسراى دهه ۶٠ با دختراى دهه ٧٠ ازدواج کردن. و پسراى دهه هفتاد عاشق ما دختراى دهه شصت شدن، و این گونه شد که دخترای دهه شصت موندن خونه.
۱۲. با هزینه ی ساخت معمای شاه میشد تا صد سال آینده کلاه قرمزی ساخت.
۱۳. یه جوری همه دیوار مهربانی‌ها یکدفعه جمع شد که انگار ما فقط همون یه سال رو پول نداشتیم لباس بخریم.
۱۴. اون صحنه که با ذوق به سمت پله برقی میری و میبینی خاموشه از داغ جوون بدتره.
۱۵. هلندی‌ها یه ضرب المثلی دارن منتها چون هلندی بلد نیستم شما فعلا به پدر و مادر خود نیکی کنید.
۱۶. تو کتابخونه میای محتویات دماغتو بمالی زیر میز دستت میخوره به محتویات خشک شده دماغ یکی دیگه حالت به هم میخوره. چقدر کثیف و بیشعورید آخه.
۱۷. یه مدتم با جمله «ترم بعداز این دانشگاه میخوام انصراف بدم» از استادا نمره میگرفتیم.
۱۸. خوبی بدعکس بودن اینه که طرف وقتی میاد سرقرار کلی نظرش راجبت عوض میشه. بدیشم اینه که اصلا به مرحله قرار نمیرسه.
۱۹. فامیلمون سه قلو بچه دار شده اسماشونو گذاشته: امیر، رضا، امیررضا. امیررضا میگه هر سه تاشون بر میگردن.
۲۰. دیروز یه پرتقالو از وسط نصف کردم، با یه حالت غم باری تو چشام نگا کرد گفت داداش قربون دستت دهنم خشک شده یه لیوان آب میدی.
۲۱. دخترعزیزی که نوشتی هروقت فکرجنگ آمریکا و ایرانُ میکنم موهای تنم سیخ میشه. به جنگ کاری ندارم ولی جان مادرت برو اپلاسیون، این چه وضیه؟
۲۲. روباها همه شون لپتاپ اپل دارن. چون مَک‌کارَن.
۲۳. یه روز هم مشخص کنن که بشه بعضیارو کادو بدیم به خرسا.
۲۴. پسر تو اینستاگرامش عکس مادرشُ گذاشته نوشته بوسه بر دستانت میزنم مادر، مادرش کامنت گذاشته: بوسه نمی خواد بزنی بیا برو نون بگیر خبر مرگت.
۲۵. چالش مانکن فقط اونجا که ماشینت ریپ میزنه کاپوتو میزنی بالا و عین خری که به نعل بندش نگاه میکنه به موتور خیره میشی.
۲۶. فعال کردن طرح های ایرانسل و همراه اول با خودته، لغو کردنش با خدا.
۲۷. ما دماغمون بزرگ نیست، صورتمون کوچولوئه.
۲۸. شما هم یه جعبه سوهان دارین که ٣٠ سال پیش واستون سوغاتی اوردن اما الان توش سوزن نخ و قرقره اس!؟
۲۹. رحمتی گفته دوس دارم قهرمان آسیا شیم، والا اگه به حرفه که منم دوس دارم دوماد بیل گیتس شم.
۳۰. مرد که گریه نمیکنه، فقط میریزه تو خودش و یک روزی سکته میکنه.
۳۱. قرار بود کبوتر با کبوتر، باز با باز که یه دفعه پلنگا ریختن….!
۳۲. صداسیما اگه یه گذارش راجع به انقراض نهنگ های دریای ژاپن هم داشته باشه یه مصاحبه بایه زن چادری در انتقاد از برجام هم لاش میزاره.
۳۳. تو ایران فاصله بین سبز شدن چراغ و بوق زدن ماشین پشتی ۰/۰۰۰۱ ثانیه س!
۳۴. با این وضع تک‌فرزندی، بیست سال دیگه بچه‌ها میگن: «من برای پدر و مادرم، هم پسر بودم هم دختر.»
۳۵. ترسناک تر از زنی که غر نمی‌زنه، ترامپیه که توییت نمیکنه.
۳۶. قشنگ مشخصه ملانیا ترامپ هرشب میره جلو آینه میگه: تو بانوی اول آمریکایی، تو توی کاخ سفید میرینی، اینهمه سال تحملش کردی بازم میتونی، دووم بیار…
۳۷. صبحا که بیدار میشم اول به اون پیرزن بمی که هشت روز بعد از زلزله زنده درش آوردن بهش گفتن مادر چیزی میخای؟ گفت چایی فکر میکنم، بعد میرم سرکار.
۳۸. پشت بعضی از تاکسی‌ها استیکر بین خطوط برانیم چسبوندن، در صورتی که باید جلوی چشم راننده‌شون می‌چسبوندن.
۳۹. قاضی پور: تاجِ تاج را می اندازم و اجازه نمی دهم بیش از این ظلم شود.
کواکبیان: عععععه! چرا به فکر خودم نرسید!؟