استارت بازاریابی از کجا زده شود؟

استارت بازاریابی از کجا زده شود؟

استارت بازاریابی از کجا زده شود؟ 

شغلیکی از بهترین و محبوب ترین کارها در جهان است. هرکسی برای خودش راه و روشی را در ذهن برای بازاریابی ترسیم می کند. 

 

گام اول: سازمان

شما بازاریاب هستید. لازم نیست از همه چیز سر در بیاورید (البته فقط در ابتدای کار، بعد از مدتی هر اطلاعاتی می تواند برای شما مفید واقع شود.) در ابتدای کار سعی کنید که درک صحیحی از سیستم بازاریابی شرکت پیدا کنید. بدین رو شروع به انجام کارهای زیر کنید:

 

1. وارد سیستم نظرسنجی از مشتریان شوید

شرکت های متوسط و بزرگ اغلب به صورت منظم نظرسنجی هایی را به روش های مختلف از مشتریان خود انجام می دهند. این نظرسنجی ها طیف وسیعی از موضوعات نظیر میزان رضایت از کیفیت محصولات، میزان رضایت از خدمات پس از فروش، میزان رضایت از فرایند خرید (از زمان انتخاب محصول تا دریافت آن) و … را در بر می گیرد.

 

این نظرسنجی ها منابع ارزشمندی برای آشنایی با شرکت و جایگاه آن در بازار و در میان مشتریان است. نمراتی که از این نظرسنجی ها در می آید، نقاط قوت و ضعف سازمان را می شناساند.
نکته عملی: تمامی شرکت هایی که گواهی مدیریت کیفیت (ISO) دارند، دارای سیستم مدون نظرسنجی هستند. یکی از کارهایی که می توانید انجام دهید این است که روش انجام نظرسنجی ها را بررسی کنید. آنها را با روش های استاندارد بسنجید. اگر پیشنهادی دارید ارائه دهید.

 

برای مرتفع کردن نقاط ضعفی که در این فرایند می بینید، پیشنهاد دهید. اگر هم شرکت فاقد این سیستم بود، کارتان را از همین جا شروع کنید. یک سیستم خوب برای نظرسنجی از مشتریان در موضوعات مختلف راه بیندازید. مدیران از نظرسنجی ها خوش شان می آید. آنها دوست دارند بدانند در شرکت شان چه خبر است. کجای کارشان ایراد دارد و مشتریان درباره آنها چه فکر می کنند.

 

2. یکی از ارزشمندترین دارایی های هر شرکت، بانک اطلاعاتی شکایات و پیشنهادات آن است

تمام خواسته های مشتریان در غُر زدن های شان است. آنها در مورد خواسته های شان کوتاه نمی آیند و مدام ایراد می گیرند و خواسته های پشت سر هم دارند. این خواسته ها به عنوان شکایت یا پیشنهاد در فایل های مخصوصی ثبت می شوند. البته برای شرکت هایی که دارای گواهی مدیریت کیفیت (ISO) هستند، به این فایل ها رجوع کنید و تا می توانید اطلاعات کسب کنید.

 

نکته عملی: همان طور که گفته شد، اگر شانس داشته باشید و بتوانید در شرکتی که گاهی مدیریت کیفیت (ISO) دارد استخدام شوید، برخی کارها از قبل انجام شده و اطلاعات موجود است. و اگر هم نتوانستید در چنین شرکتی کار کنید، خودتان دست به کار شوید و شروع به دریافت پیشنهادات و شکایات مشتریان شوید.

 

این کار را از راه های مختلف مثل نظرسنجی ها، تماس تصادفی و غیره می توانید انجام دهید ولی یادتان نرود، فقط دریافت شکایت یا پیشنهاد مهم نیست. مهم تر از آن این است که آن را تا انتها پیش ببرید، حلش کنید، مشتری را خشنود کنید و در نهایت یکی از ایرادات عملکرد سازان را رفع نمایید.

 

گام دوم: مشتریان

اگر بتوانید مشتریان تان را بشناسید، به چند مزیت مهم دست پیدا می کنید:

 

اول: از جایگاه شرکت در بازار اطلاعات خوبی به دست می آورید.

از این طریق می توانید نام تجاری (Brand) شرکت را که ارزشمندترین دارایی های شرکت است، بشناسید. می توانید عواملی را که باعث قوت گرفتن آن شده اند، دریابید و در برنامه های تبلیغاتی تان بر آنها تکیه کنید. می توانید عوامل آسیب زننده به نام تجاری را کشف کنید

 

و با ارائه پیشنهاداتی به مدیریت، سعی در تقویت آن کنید. (این کار از طرفی هم باعث جلب توجه مدیریت به شما می شود.) همین یعنی کلی کار برای انجام دادن.
دوم: مشتریان تان را می شناسید.

این یک مزیت بزرگ برای شما به عنوان بازاریاب است. همین اطلاعات باعث می شود که در طراحی محصولات جدید، یا هر کار دیگری نظر شما را بپرسند چون تنها شمایید که با مشتری در ارتباط هستید و خواسته های او را می دانید. این اطلاعات به تدریج شما را در سازمان مهم می کند و اگر بتوانید با حفظ ارتباط با مشتریان اطلاعات تان را نسبت به آنها افزایش دهید، روز به روز در سازمان مهم تر می شوید.

 

یادتان نرود که نیازی نیست از همه چیز سر در بیاورید ولی اینگونه اطلاعات باعث می شود که سایر واحدهای سازمان نیاز داشته باشند تا شما به همه چیز احاطه داشته باشید، به خصوص گل سرسبد سازمان یعنی واحد تحقیق و توسعه.

 

سوم: با پیگیری شکایات و خواسته های مشتریان، می توانید خود را به آنها بشناسانید.

یکی از زیرمجموعه های واحد بازاریابی واحد ارتباط با مشتریان است. با پیگیری خواسته های مشتریان و برآورده کردن خواسته های آنان و جلب رضایت شان، واحد خود را به آنان بشناسانید.پس از مدتی مشتریان واحد شما و خط تلفن شما را به عنوان دروازه شرکت می شناسند. اینگونه به صورت خودکار اطلاعات به سمت شما سرازیر می شود و شرکت هم شما را نقطه ارتباطی خود با دنیای بیرون در نظر می گیرد.

 

چهارم: گاهی اوقات پیش می آید که از سایر واحدهای سازمان به خصوص واحد تحقیق و توسعه درخواست انجام تحقیقات موردی به شما می شود.

اگر این تحقیقات در خصوص ایده برای محصول جدید باشد، در فایل پیشنهادات سر بکشید، بعضی از مشتریان ذهن فعالی دارند و ایده های خوبی می دهند.

 

پنجم: از طریق پیشنهادات و شکایات و پیگیری آنها، می توانید مشتریان تان را دسته بندی کنید.

حدود 10 درصد از مشتریان هستند که اطلاعات و تجربه بالاتری نسبت به سایرین دارند. آنها را جدا کنید و در یک فایل جداگانه نام شان را بیاورید.به منظور انجام تحقیقات تحلیلی که نیاز به دانش و تجربه زیادی است (و نمی توانید به هر کسی رجوع کنید)، این بانک اطلاعاتی به دردتان می خورد.

 

گام سوم: رقبا

بانک اطلاعات رقبا را به روز کنید. شرکت های بزرگ و باتجربه، دارای بانک اطلاعاتی منظمی از رقبای شان هستند. یکی از نخستین کارهایی که شا زمانی که وارد یک شرکت می شوید می بایست انجام دهید این است که رقبای آن شرکت را بشناسید.
به سراغ اطلاعاتی که از آنها جمع شده (نظیر کاتالوگ، سایت، فهرست قیمت و …) بروید و به دقت آنها را مطالعه کنید. سعی کنید هرگونه اطلاعاتی را از رقبا در ذهن بسپارید. نام آنها، محصولات شان، قیمت های شان، اینکه با چه شرکت های خارجی کار می کنند، نام مدیرعامل و هر اطلاعات دیگر.

 

در مواقع مورد نیاز، اگر کسی به اطلاعاتی از بازار نیاز داشت، قبل از سرک کشیدن در حجم زیادی از کاغذ می تواند به شما و ذهن شما رجوع کند. این یعنی یک مزیت بزرگ. این هم از آن دسته اطلاعاتی است که شما را در سازمان متمایز می کند.

 

با این حال سعی کنید که اطلاعات رقبا را نزد خودتان (و نه کس دیگری) مدام به روز نگه دارید. برای هر کدام زونکن جداگانه ای را اختصاص دهید و به طرق مختلف با آنها تماس بگیرید. سعی کنید هر طور شده اطلاعات جدید را از آنها بگیرد.

 

نکته عملی: یکی از کارهای جالبی که می توانید انجام دهید این است که خود را به عنوان مشتری معرفی کنید و با رقبای تان تماس بگیرید و ببینید که آنها درباره شما و محصولات تان به مشتریان چه می گویند.این کار سخت است ولی اطلاعات بسیار خوبی به دست می دهد؛ اطلاعاتی که می تواند در معرفی محصول یا تبلیغات تان یا هر برنامه ای که برای معرفی نام تجاری تان دارید، مفید واقع شود.

 

 

استارت بازاریابی از کجا زده شود؟

واتساپ جی بی