نگاهی به قسمت جدید انیمیشن عصر یخبندان Ice Age

نگاهی به قسمت جدید انیمیشن عصر یخبندان Ice Age

نگاهی به قسمت جدید انیمیشن عصر یخبندان Ice Age

انیمیشن از قسمت اول توانست توجه همه را به خود جلب کند و تا کنون هم توانسته مردم را پای همه سری های ساخته شده خود بنشاند. پنجمین نسخه از انیمیشن عصر یخبندان آمده‌ است که اشتباهات قسمت چهارم را در ابعاد بزرگتری تکرار کند. در ادامه با بررسی انیمیشن Ice Age: Collision Course همراه ما باشید.

جدیدترین آشِ شله قلم‌کاری که کمپانی FOX برایمان تدارک دیده است؛ تُفی خواهد بود بر پرده سینما! عصر یخبندان از آن دسته انیمیشن‌های خاطره سازی بود که  سال‌هاست از تماشای آن بدور از مسائل فنی لذت می‌بردیم. کیست که بتواند ادعا کند آن سنجابِ بانمک دنیای عصر یخبندان را نمی‌شناسد؟

 

انیمیشنی که هربار در دام یک مشکل بزرگ می‌افتد، اما نمی‌دانم حکمتش چیست که اکثر آثار سینمایی در دنباله‌هایشان قصد تولید محتوایِ خارج از محدوده را دارند. عصر یخبندان از دورانِ انسان‌های اولیه کارش را آغاز کرد، نسل پس از آن‌ها را به تصویر کشید، کمی با دایناسورها سر و کله زد،

 

به دریا رفت و سرانجام در «عصر یخبندان: دوره برخورد» میزبان یک تهدید جهانی شد. تهدیدی که بی‌هدف، قابل پیش‌بینی و بدون مسما است و از تمام ماهیتش، فقط نام «Ice Age» را دارد. نامی که می‌تواند اندک‌مایه‌ای از طرفداران را به گیشه سینما و تلوزیون بکشاند. پیشنهاد می‌دهم اگر تا کنون موفق به تماشای این انیمیشن نشده‌اید،

 

دست نگه داشته و پس از خواندن این مطلب تصمیمتان را بگیرید. عصر یخبندان ممکن است آخرین نسخه از این سری نباشد، اما آخرین نسخه‌ای خواهد بود که اینجانب آن را تماشا کردم.دوره برخورد آن‌قدر سطحی و بچه‌گانه است که در قالب یک مقاله نقد نمی‌گنجد؛ نه این که در توانمان نباشد، نه!

 

در حد و اندازه‌اش نیست! انیمیشنی که واقعا بچه‌گانه است و حتی سر سوزنی قصد انتقال مفهوم یا هدفی را ندارد. تنها چیزی که ممکن است کودکان خردسال را پشت چنین قطعه شاهکاری نگه دارد، شوخی‌های بی‌مزه‌ای است که کرکترهای قدیمی این سری رد و بدل می‌کنند. این انیمیشن از خودش چیزی ندارد که نشان بدهد،

 

اما اِصرار دارد که به تاریخچه این سری هم صدمه بزند. اکثر شخصیت‌هایی که به صورت اتفاقی سر از دوره برخورد در می‌آورند کسانی هستند که خاطرات خوشی را از نسخه سوم و قدیمی‌تر آن برای‌مان رقم زده‌اند. جالب است که سازندگان خودشان هم نمی‌دانند چه چیزی ساخته‌اند! در قسمت سوم این انیمیشن،

 

شخصیت باک برای رسیدن به اهدافش در اعماق یک سرزمین خیالی به زندگی‌اش ادامه داد. وقتی به قسمت چهارم این انیمیشن رسیدیم، دار و دسته ماموت‌ها و سایر اراذل به یک سرزمین جدید پا گذاشتند و به وضوح در خاطرم نقش بسته‌ است که آن سرزمین قبلی کاملا نابود شد! اکنون زمانی که وارد دوره برخورد می‌شویم،

 

هم باک در این سرزمین جدید است و هم دنیایی که او در آنجا زندگی می‌کرد به اینجا نقل مکان کرده‌ است (!) و جالب‌تر اینکه باک به طور کاملا اتفاقی صاف از جلوی مندی و سایر کرکترهای این انیمیشن سر در می‌آورد. گویا محیطی که باک در آن زندگی می‌کرد همراه با سایر شخصیت‌ها به این سرزمین جدید نقل مکان کرده است.

 

منطقشان چه بوده نمی‌دانم. تنها چیزی که در پایان دوره برخورد متوجه می‌شوید این است که اکنون تمام کرکترها جنس مخالف خود را پیدا کرده‌اند و مبارکشان باشد! خب که چه؟

این انیمیشن حتی در راضی کردن قشر کودک جامعه نیز ناتوان است. خط داستانی به قدری احمقانه، کلیشه‌ای و عاری از هرگونه محتوای معنوی است که هیچ بنی بشری حاضر نیست پس از دیدن دوره برخورد دوباره به طرف این انیمیشن برود. دوره برخورد بزرگ‌ترین چالش مغز و اعصاب بینندگان است.

 

بگذارید ماجرا را مرور کنیم؛ تمام داستان این قسمت از زمانی آغاز می‌شود که مَندی (یکی از کرکترهای این انیمیشن) سالگرد ازدواجش را فراموش کرده است و طی یک حرکت انتحاری زمانی که در بطن یک سورپرایز قرار می‌گیرد، ناگهان انفجاری همانند آتش‌بازی در آسمان رخ می‌دهد که از قضا سایرین فکر می‌کنند

 

چنین اتفاقی توسط مندی برنامه ریزی شده است. چه افتتاحیه جنون آمیز و خفنی! اصلا و ابدا مسخره نمی‌کنم؛ این انیمیشن در مضحک‌بودن افتتاحیه‌اش جنون آمیز و خفن است. در طول سال‌های اخیر بغیر از چهارمین نسخه از انیمیشن عصر یخبندان، چندان سیر نزولی بزرگی در روند کلیِ این انیمیشن به چشم نخورده بود،

 

اما دوره برخورد آن‌قدر پرت است که حتی نمی‌تواند در حد فاجعه نسخه چهارم ظاهر شود. دوره برخورد تمام شخصیت‌ها را دارد، اما خودش هم نمی‌داند که چه چیزی از جان این کرکترها می‌خواهد. باک که به صورت سوپرمن‌پسندی از وقایع نسخه چهارم جان سالم به در برده و سرزمین زیر خاکش هم به خواست خدا از دوره برخورد سر درآورده،

 

این‌بار به صورت کاملا اتفاقی پا بر روی تمام چیزهایی که در نسخه سوم فهمیده بودیم می‌گذارد و خیلی یهویی از سرزمین زیر خاکش دست می‌کشد و به بیرون می‌آید. که چه؟ به این دلیل که بازهم به صورت کاملا اتفاقی یک لوح عجیبی را یافته و از قضا همین لوح قرار است جان شخصیت‌ها را نجات بدهد.

 

بازهم به صورت اتفاقی باک تصمیم می‌گیرد که به محل برخور رفته و با یک نقشه احمقانه مسیر شهاب‌سنگ غول پیکر ماجرا را به سمت دیگری منحرف کند؛ موفق هم می‌شود! همینجور اتفاقی و یهویی هم شما متوجه می‌شوید که انیمیشن تمام شده و کاملا هم اتفاقی سرتان را به میز می‌کوبید. خیلی هم عالی!

پس از اتفاقات قسمت اول، رویداد ذوب شدن یخ‌ها، اتفاقات مربوط به سرزمین دایناسورها و سرانجام جدا شدن قاره‌ها، اکنون زمان هجوم شهاب‌باران‌های غول پیکر بر سر مندی و خانواده‌ فلک‌زده اوست. اما این‌بار نه مقدمه چینی، نه شاخه و برگی و نه هیچ هدف مناسبی در انیمیشن دیده نمی‌شود

 

که بتوانیم به سازندگان بگویم؛ آن‌ها با یک پیش زمینه‌ای به سمت چنین اثری رفته‌اند. اما نقطه اوج سری انیمیشن‌های عصر یخبندان مربوط به سنجابی است (اسکرات) که به صورت پیام‌بازرگانی سر از بخش‌های مختلف انیمیشن در می‌آورد؛ هنوز هم به بلوطش نمی‌رسد. گرچه این‌بار نیز باعث و بانی تمام این بدبختی‌ها همان بلوطِ مرموزی است که عین بچه آدم توی خاک نمی‌رود

 

و این سنجاب دوست‌داشتی هرکجا که آن را به زمین می‌کوبد یک فاجعه جدید رخ می‌دهد که از روایت اصلی داستان کاملا جداست. روایت داستان در دوره برخورد کیلومترها که چه عرض کنم، فرسنگ‌ها با ایده‌آل‌های این انیمیشن فاصله دارد و این بار نه بر روی زمین، بلکه تهدید جدی شخصیت‌ها اتفاقی است

 

که خارج از کره زمین درحال به وقوع پیوستن است. شاید در نگاه اول پتانسیل چنین موقعیتی زیاد باشد و واقعا هم درست است، اما نمی‌دانم چرا در دوره برخورد دست از سر کچل‌شدهِ کلیشه‌ها بر نداشته‌اند. شخصیت‌های انیمیشن نیز هربار به تعدادشان افزوده می‌شود و از قضا هر یک از آن‌ها در پایان به خانه بخت می‌رود. خب که چه؟

 

شخصیت باک که اکنون به صورت کاملا اتفاقی سر از دنیای مَنفِرِد و خانواده‌اش درآورده‌ است و بماند که اصلا منطقی در این انیمیشن وجود دارد یا خیر، خلاصه به نحوی تبدیل به برجسته‌ترین کرکتر دوره برخورد می‌شود. نه «سید» و نه سایر کرکترها چیزی برای ارائه کردن ندارند

 

و تنها عنصری که در سکانس‌ سایر شخصیت‌ها به چشم می‌خورد، رد و بدل شدن یک سری از دیالوگ‌های فراکلیشه‌ای و مسخره است. با توجه به این موضوع که دوره برخورد رده‌بندی سنی مربوط به کودکان را داراست، کاملا بدیهی و واضح است که این انیمیشن تا حدودی در انحصار قشر کودک جامعه قرار دارد.

 

با این‌حال بر خلاف آن چیزی که در نسخه‌های پیشین، بغیر از نسخه چهارم، شاهدش بودیم؛ عصر یخبندان معمولا در تحریک بزرگسالان برای تماشای این انیمیشن موفق بود و در دوره برخورد چنین چیزی اصلا صدق نمی‌کند. با تمامی این اوصاف حتی کودکانه بودن انیمیشن نیز نمی‌توان کمبود هدفی مناسب و فقدان مفهوم در بطن انیمیشن را توجیح کند.

 

از ابتدا تا انتهای انیمیشن متوجه خواهید شد که مَنفِرِد دوست ندارد که دخترش را ترک کند، اما مسئولیت پدری‌اش خلاف این موضوع است و به هرحال هر دختری یک روز به خانه بخت می‌رود. خب که چه؟

اما به دور از مفاهیم و هدفی که دوره برخورد هیچ بویی از آن نبرده است؛ این انیمیشن سرشار از محیط‌های رنگارنگ و طراحی‌های زیباست که معمولا کودکان را از تماشایش راضی نگه می‌دارد. پس احیانا اگر در هنگام تماشای این انیمیشن محیط‌هایی از داخل شهاب‌ سنگ‌ها، کوهستان‌ها و جنگل‌های سرسبز را دیدید اصلا تعجب نکنید. بهتر است از توقعاتمان اندکی کم کنیم!

 

 به گزارش پارس ناز دوره برخورد روایت ساده‌ای دارد و بارها زور می‌زند که گندش را جبران کند، اما می‌توان گفت که در انتقال مفهوم به شدت سطحی و بی آلایش خود موفق ظاهر شده است؛ گرچه قطعا موضوعی که در دوره برخورد جریان دارد به هیچ وجه نمی‌تواند قشر بزرگ‌سال و حتی نوجوانان را نسبت به خود راضی کند.

 

با وجود آن‌که در این قسمت نیز شاهد یک ماجراجویی جدید هستیم، اما به هیچ وجه نمی‌توان از رویدادهای این واقعه که از قضا بزرگ‌ترین تهدید موجود در این سری محسوب می‌شود لذت برد. علاوه بر شهاب سنگ که تهدید اصلی این قسمت محسوب می‌شود؛ سه عدد جانور پرنده در کمال حماقت تبدیل به شخصیت‌های منفی دوره برخورد می‌شوند.

 

و نکته جالب این است که این شخصیت‌های منفی نه تنها در میان داستان مشکلی برای مندی و گروهش ایجاد نمی‌کنند، بلکه به شکل عجیبی در پایان کار پیدایشان می‌شود و در عرض چند ثانیه ارشاد خواهد شد. منفی‌ها مثبت می‌شوند! خب که چه؟

 

انیمیشن خودش را جر می‌دهد که بگوید تهدید بزرگی در راه است! از قضا مخاطبان هم سعی دارند چنین چیزی را قبول کنند، اما وقتی متوجه می‌شویم که نقشه نجات جهان قرار است پرتاب کردن یک عاملِ آهن‌ربایی به فضا و تغییر مسیر شهاب‌سنگ باشد، در اوج حماقت خنده بر لب‌هایمان می‌نشیند.

 

وقتی شهاب سنگ وارد جو زمین می‌شود، خواسته یا ناخواسته به آن برخورد خواهد کرد چرا که گرانش زمین آنقدر تأثیر برانگیز است که با چند کریستال روی هوا موجب تغییر جهت یک شهاب سنگ چند تنی نخواهد شد. و بزرگ‌ترین و خفن‌ترین سکانس این انیمیشن نیز مربوط به اختتامیه‌ آن است. چه می‌شود؟

 

از قضا به صورت کاملا اتفاقی یک گوی بزرگِ کریستالی قرار است داخل آتشفشانی ریخته شود تا با بستن آخرین دریچه گاز، فشار عظیمی در کوه جمع شده و کریستال‌ها که همان عامل آهن‌ربایی هستند به فضا پرتاب شوند. حرکتِ خفن این سکانس هم به این مساله ختم می‌شود

 

که مندی بجای بالا بردن گوی کریستالی آن را رها کرده و می‌گذارد که شیب کوه جهش بزرگی ایجاد کرده و گوی را به داخل کوهستان روانه کند. عجب! حقا که حرکت قهرمانانه و ماروِل‌پسندی بود! گوی کریستالی به داخل کوه می‌رود و بازهم به صورت کاملا اتفاقی صاف می‌افتد در جایی که باید بی‌افتد؛

 

آتشفشان فوران کرده و پخش شدت ذرات کریستالی در آسمان مسیر شهاب سنگ را تغییر می‌دهد. فیزیک هم کشک! شهاب سنگی که در آستانه برخورد به زمین قرار داشت به یک‌باره تغییر مسیر می‌دهد فرتی به راهش ادامه داده و به فضا باز می‌گردد.

کمی هم به شخصیت‌های جدید و قدیمی این انیمیشن بپردازیم. «کراش» و «ادی» که در نسخه سوم پایشان را به این انمیشن گذاشته بودند، بدون هیچ اغراقی اصلا در دوره برخورد حضور ندارند! از دیالوگ‌ها گرفته و تک تک حرکاتی که می‌زنند، اگر جنبه دکوری نداشته باشد مطمعن باشید که مفهوم دیگری ندارد. اعضای خانواده منفرد نیز به مانند قسمت چهارم میزبان یک چالش جدید هستند.

 

اکنون فرزند منفرد قرار است به خانه بخت برود و طبق روال همیشگیِ سایر آثار سینمایی، این موضوع قرار است برای پدر خانواده سخت تمام شود. جدا از اینکه پردازش به این موضوعِ سطحی کل انیمیشن را اِشغال کرده است، انیمیشن حتی در انتقال یک مفهوم ساده که از قضا استقلال خانواده به شمار می‌آید نیز ناتوان جلوه خواهد کرد.

 

این‌بار «سید» هم نمی‌تواند نوجوانان را نسبت به دیالوگ‌ها و حرکات احمقانه‌اش جذب کند. همانطور که 99 درصد شما حدس زده‌اید او نیز به مانند سایر شخصیت‌ها در یک سوم پایانی جنس مخالف خود را پیدا می‌کند که اگر عصر یخبندان دنباله‌ای داشته باشد، دیگر عضو مُنفردی در انیمیشن یافت نخواهد شد. همه رفته‌اند خانه بخت؛ خیلی هم عالی.

 

سوال اصلی اینجاست که چه چیزی به سازندگان جسارت طراحی چنین انیمیشن مضحکی را داده است. پتانسیل انیمیشن‌هایی مثل عصر یخبندان اگر آدامس (!) بود تا بدین لحظه قاعدتا وا می‌رفت. دوره برخورد همانند نسخه چهارم لکه ننگی بر فصل خاطره‌انگیز عصر یخبندان است.

 

مهم نیست که از نام «عصر یخبندان» خوشتان بیاید و همین اسم شما را برای تماشای آن ترغیب کند؛ دوره برخورد به درجه‌ای از طاقت‌فرسا بودن می‌رسد که در اواسط انیمیشن حتی پلک‌ها نیز دوام نیاورده و سر خم می‌کنند. بین این انیمیشن و هرچه که تنفر دارید یک علامت مساوی گذاشته و بر خلاف جهت فرار کنید. دوره برخورد جدیدترین نسخه از این انیمیشن محسوب می‌شود و برای من، آخرین نسخه آن است.

 

گیم شات

 

 

نگاهی به قسمت جدید انیمیشن عصر یخبندان Ice Age

دانلود رایگان اینستاگرام