پریا دختری که به رابطه جنسی با پسران اعتیاد دارد
پریا دختری که به با پسران اعتیاد دارد
پریا دختری که از دوران کودکی مورد پسران فامیل قرار می گرفت نمی توانست به والدینش چیزی بگوید چون از این کار هراس داشت،کم کم برای او عادی شد. پریا را دختری که جزو قدیمی های انجمن معتادان جنسی گم نام به حساب می آید به من معرفی میکند. او یک زن کامل 35 ساله است
و زندگی سخت و پر فراز و نشیبی را گذرانده است. او زمان کودکی اش مورد آزار قرار گرفته و همین مساله باعث شــده در نوجوانی و جوانی گرفتار شود. با پریا برای انجام مصاحبه قرار ملاقات میگذارم و او شروع می کند به صحبت کردن درباره همه چیزهایی که دست به دست هم دادند تا او به اینجا برسد.
پریا: در کودکی بارها از سوی اقوام نزدیکم مورد آزار قرار گرفتم تا این که این رفتار برایم اعتیاد آورد
کمی از خودت می گویی؟
پریا هستم، 35 سال دارم. مجردم و با پدر و مادرم زندگی میکنم. از نظر مالی در خانواده ی ضعیفی به دنیا آمده ام اما با هر سختی ای که بود تا مقطع لیســانس درس خوانــدم. در خانه ما تنش های زیادی وجود داشت چون فقر ما فقط مالی نبود و خانواده ی ما از نظر فرهنگی هم در سطح خوبی نبود و همین مساله باعث تنش های زیادی میشد.
همین ضعف فرهنگی خانواده سبب شده بود که خانواده حواس شان به من نباشد و من متاسفانه در کودکی بارها از سوی اقوام نزدیکم مورد آزار و اذیت قرار گرفتم اما به خاطر ترس و اینکه از این مسائل آگاهی نداشتم آن را به کسی نمیگفتم و پنهانش می کردم. با آنکه سنم کم بود اما می دانستم اگر ماجرا را به خانواده ام میگفتم
کسی برخورد مناسبی انجام نمیداد و من بیشتر منزوی میشدم. برای همین برای فرار از این شــرایط ترسناک و مخوف سعی میکردم بیشـتر درس بخوانم و دراین تنهایی هــا بود که به یک رفتار جنسی اعتیاد پیدا کردم، هر وقت بیکار بودم، تنها بودم و احساس خوبی نداشتم هر زمان که نمی توانستم شرایط خانواده و واقعیتهای زندگی ام را بپذیرم آن کار را انجام میدادم.
این روند تا دبیرستان و دانشگاه ادامه داشت و به این کار عادت کرده بودم. مدت های زیادی حتی نمیدانستم انجام آن کار گناه است.
کی متوجهی آسیب های این کار شدی؟
وقتی فهمیدم کاری که انجام می دهم گناه بزرگی است و ضربه های زیادی از نظر جســمی و روحی به من وارد می کنــد، متوجه این آسیب ها شدم، با این وجود باز هم نتوانستم از انجام آن چشم پوشی کنم. هر بار، این کار را انجام می دادم و باز توبه می کردم. در این شرایط چهرهای که اطرافیان، دوستان، خانواده و مردم از من می شناختند با چهرهای که من از خودم می شناختم خیلی تفاوت داشت و همین تفاوت عذابم را بیشتر می کرد.
برای از بین بردن این عذاب چه کردی؟
هــر کاری که از دســتم برمی آمد. در آن شــرایط فکر می کردم که باید به دنبال ازدواج باشــم تا این کار را کنار بگذارم، برای همین در دوران دانشگاه با یکی از پســران نزدیک فامیل آشنا شده و با او رابطه برقرار کردم. بعد از مدتی که به رابطه ای که داشتم وابسته شدم، به او پیشــنهاد ازدواج دادم. پیشنهادم را رد کرد
اما من با سماجت خواسته ام برای ازدواج را تکرار می کردم تا اینکه فهمیدم من مشــکلی دارم که باید حتما آن را رفع کنم . مشکلی که زندگی را برایم جهنم کرده بود.
پروسه ی درمانت چطور پیش رفت؟
برای درمان اختلالی که داشتم به مشاور مراجعه کردم، تشخیص پزشک این بود که من اعتماد به نفس ندارم. 15 جلسه روانکاوی برایم در نظر گرفت اما من نخواستم این کار را انجام بدهم و بیشتر از گذشته، گرم درس خواندن شدم. ورزش می کردم، رژیم های خاص می گرفتم، به گیاه خواری روی آورده بودم، به شدت کار می کردم
و به این شکل زمانی که بتوانم به ســمت آن عمل بروم را از خودم می گرفتم، اما نهایت چیزی که برای من مانده بود، پرخاشگری و مشکلاتی بود که نمی توانستم برای رفع آنها کاری انجام بدهم.
چطور به انجمن معتادان جنسی گمنام راه پیدا کردی؟
یکی از آشنایانمان در جلسات انجمن خانواده های معتادان گمنام شرکت می کرد و از من هم خواست که به آنجا بروم تا کمی آرام شوم. وارد جلسه شــدم، فضایش را خیلی دوست داشتم. یک ساعت و نیمی که در آن جلســه بودم واقعا برایم خوشایند بود. در همان جلسه یک نشــریه به دستم رســید و در آن برای اولین بار درباره ی انجمن معتادان جنسی گمنام خواندم،
خیلی علاقهمند شدم که به این جلسات بروم. از خانمی که در جلسه بود پرسیدم ماجرای این انجمن چیست و او هم مرا راهنمایی کرد.
به مواد مخدر هم اعتیاد داشتی؟
به ماده ی خاصی اعتیاد نداشتم و ندارم و به تنها چیزی که معتاد شدم و نتوانستم بدون کمک انجمن، آن را ترک کنم اعتیاد جنسی بود.
انجمن چه کمکی به تو کرد؟
من فقط با کمک خداوند و برنامه انجمن توانســتم اعتیادم را درمان کنم و به قول معروف از حالت فعال خارجش کنم. اما من هنوز یادم نرفته که یک معتاد جنسی هستم و همیشه این را با خودم مرور میکنم. خدا را شکر می کنم بیماری ام فعال نیست و با کارکردن و کمک گرفتــن از راهنما که خــودش هم مثل من یک معتاد جنسی است
و تجربه ی پاکی دارد توانستم اعتیادم را ترک کنم. علاوه بر تمام این ها که گفتم با شرکت در جلسات و صد البته با لطف، هدایت و کمک خداوند، توانســتم و ناسالم خودم را متوقف کنم. در واقع من ریشه ی اعتیاد جنسی ام را در انجمن پیدا کردم و درحال خشکاندن ریشه های آن هستم.
تلخ ترین خاطرهای که از اعتیادت در ذهن داری؟
تجربه ی تلخ زمان اعتیاد، همان روند رشد و پیشروی بیماری بود. من بدون توجه به احساسات، عواطف، شخصیت و موقعیت خودم دائم در این منجالب فرو می رفتم و هیچ ترسی حتی از این که گیر بیفتم هم نداشتم. مثل کسی که عقلش تعطیل شده بود، فقط جلو می رفتم و با چشمان بسته منتظر افتادن بودم. این اعتیاد وقت بســیار زیادی از من میگرفت
علاوه بر آن که انواع بی احترامی ها و توهین ها را میدیدم، رفتارهای بد و به دور از محبت اشخاص را تحمل می کردم، مخصوصا در مورد شخصی که به او وابسته بودم. من مدام خودم را فریب می دادم که طرف مقابلم من را دوست دارد و عاشق من اســت برای همین تنها به حرفهای او گوش میدادم و ترسی از اینکه بی آبرو شــوم
یا این که خانواده ام متوجه شوند نداشتم. ولی بعد از اینکه شــروع کردم به ترک،کم کم متوجهی اشتباهات و خطراتی که در کمینم بودند شدم و فهمیدم که در تمام مدتی که درگیر این مســاله بودم، سلامت عقل و روحم را از دست داده بودم.
فکر میکردی بتوانی این مشکل را حل کنی و اعتیادت را پشت سر بگذاری؟
همیشه احساس میکردم کسی که درمقابل این اعتیاد به پیروزی میرســد، روح بزرگی دارد و همیشه حســرت چنین آدمهایی را می خوردم چون هر بار که خودم می خواستم اعتیادم را ترک کنم، نمیتوانستم. هیچ وقت فکرش را نمیکردم که بتوانم یک راه آسان ، راحت و رایگان پیدا کنم، فکر من میگفــت باید دنبال راههای گرانقیمت و پیچیده باشم.
به کسانی که از این اعتیاد رنج میبرند چه توصیه ای داری؟
پیشنهادم به دوستان هم دردم که هنوز گرفتار این مشکل هستند این است که به هر ترفندی که هست خودشان را متوقف کنند چون هر چه پیشــروی کنند در انتها به نقطه ای می رسند که منجالب است، وابستگی های عاطفی که در این روابط ناسالم ایجاد می شود مثل سم است حتی اگر این روابط به ازدواج هم ختم شود
باز هم از دواجی بر اساس اعتماد و عشق نخواهد بود. اگر مثل من در مقابل ترک این رفتارهای جنسی و روابط ناتوان هستند و احساس میکنند احتیاج به کمک دارند، به انجمن ما بپیوندید و طعم رهایی را بچشید.
پرهیزهای تو الان به چه شکل است؟
از روزی که اعتیـادم را ترک کرده ام 4 ســال میگذرد این روزها در کنار خانواده ام روزهای پر آرامشی را میگذرانم و آنهـا را پذیرفته ام. من هیچ وقت فکـرش را نمیکردم که بین من و خانواده ام چنین رابطه ای به وجود بیاید.
مطالب مرتبط :