گفتگوی جالب و خواندنی با پژمان جمشیدی بازیگر
گفتگوی دیدنی و خواندنی با بازیگر
را اکنون باید بعنوان بازیگر بشناسیم چون در فیلمهای سینمایی و سریالهای متعدد با با موفقیت تمام انجام داده هست. پژمان جمشیدی شماره 10 سابق سرخ ها، نوروز امسال با یک فیلم در سینما و یک سریال نوروزی همه ي را شگفت زده کرد. او از حال و احوالش در این روزها و روزگار فوتبالیست بودنش میگوید.
پژمان جمشیدی حالا در بین آدم هاي سرسخت و تلویزیون و تئاتر هم بعنوان یک بازیگر حرفه اي پذیرفته شده، گرچه او برای رسیدن به این نقطه مراقبت هاي زیادی از خودش کرده و در هر کاری بازی نکرد و سعی کرد گزینش هاي خوبی داشته باشد. از همین روست که در کارنامه اش کارگردانان خوشنامی دیده میشوند.
او نوروز امسال یک فیلم پرفروش یعنی «مفید، بد، جلف» را روی پرده داشت و نوروز هم سریال «دیوار به دیوار» را روی آنتن که اتفاقا در هر دوی انها بسیار مفید بوده و درخشیده هست. درخشش توأمان او موجب شد تا پژمان گزینش اول ما برای گفتگوی مان باشد. با او سر صحنه سریال قرار گذاشتیم و از هر دری حرف زدیم.
قصه دیوار به دیوار
چطور سروکله پژمان جمشیدی در یک سریال نوروزی پیدا شد؟
از این دیوار به اون دیوار فرجه!
پژمان جمشیدی یکی از نقش هاي کلیدی سریال «دیوار به دیوار» را بازی میکند و با وجود رقبای گردن کلفتی که این سریال در بین دیگر آثار مناسبتی امسال داشت اما توانست خودش را بعنوان برترین ایام نوروز معرفی کند.
کم پیش میآید که یک بازیگر هم یک سریال مفید روی آنتن داشته باشد و هم یک فیلم پرفروش روی پرده سینما، در هر دو کار هم نقش اصلی داشته باشد. میشود این روزها را نقطه بحبوحه کارتان دانست؟
– بله، فکر میکنم شاید چنین اتفاقی دیگر پیش نیاید؛ یعنی همزمان نه فیلمی را بازی کنم که آنقدر دوستش داشته باشم و نه سریالی به این خوبی داشته باشم. کارگردان هاي این آثار هم جزء معدود آدم هایي میباشند که فیلم خنده دار مفید می سازند. در کشور ما کار کمدی کم ساخته نمیشود اما آدم هاي معدودی میباشند که این سبک را مفید در می آورند. حتی خیلی ها فیلمنامه خوبی دارند اما خروجی کارشان مفید نمیشود.
سریال «دیوار به دیوار» امسال با استقبال خوبی مواجه شد. گرچه با دقت به تعداد قسمت هایش معلوم نبود که این سریال هم نوروزی میشود یا خیر. فکر میکردی این سریال در پخش پیروز باشد؟
– روزی که برای بازی در این سریال آدم مطمئن بودم که کار آبرومندی میشود ولی به این فکر نکرده بودم که مثلا اگر در نوروز پخش شود، مابقی شبکه ها چه کارهایی پخش میکنند. هم اکنون فکر میکنم که اقبال مردم نسبت به این سریال از آثار دیگر اکثر هست، چون خودم مخاطب تلویزیون بودم و عکس و نوع تولید کمدی هاي آقای مقدم را دوست دارم.
در کارهای او قرار نیست همه ي وقت قهقهه بزنی ولی همه ي وقت تعدادی آدم می بیني که هر کدام درگیری ها و تیک هاي خاص خودشان را در زندگی دارند و تو علاقه مند میشوی که ببینی سرنوشت هر کدام شان چه میشود.
تجربه نشان داده سریال ها برایت خوش یمن میباشند و به نظر میرسد عطشی که به شهرت داشتی در بازیگری اکثر پاسخ داده شد تا در فوتبال، این طور نیست؟
– من هیچ وقت عطشی برای شهرت نداشتم چون سرعت زندگی برایم خیلی عمده هست و همۀ چیز می گذرد. بعد از فوت مادرم هم که دیگر همۀ چیز برایم به پایان رسید. اتفاقا دیروز آماری دیدم که در بین تمام سریالهای نوروزی در یک رأی گیری سه چهار هزار نفره، من با اختلاف زیادی نفر اول بودم. از من پرسیدند چه حالی داری؟ ولی واقعا خیلی برایم اهمیت نداشت. گرچه دوست دارم که اول باشم ولی اینکه خیلی چیز مهمی برایم باشد، نه، این طور نبود.
خب چرا این طور شدید، این وقت ها که به این درجه میرسی به چه چیزی فکر میکنی؟
– خیلی فکر میکنم که دیگر بازیگری نکنم. این همۀ جنجال و توی سر هم زدن و فحش و حرف و حدیث هایي مانند اینکه فلانی به دنبال شهرت هست و پول داده بازیگر شده و … را رها کنم تا روسیاهی به آنهایی بماند که پشت سر من حرف زدند و خودم هم به دنبال زندگی ام بروم.
***
گذر از پژمان تلویزیون تا رسیدن به پژمان سینما
پیمان، پیمان، پژمان
اواخر سال 94 که به پشت صحنه «مفید، بد، جلف» سر زدیم، با پیمان قاسم خانی در خصوص پخش فیلمش در نوروز 95 گفتگو کردیم؛ اتفاقی که بعید نبود عملی شود اما آن اتفاق با 12 ماه تاخیر رخ داد و این فیلم به پخش 96 رسید و توانست وارد باشگاه 10 میلیاردی هاي سینما شود. پژمان جمشیدی هم برای خلق شخصیت پژمان و هم تفاوتش در دو نسخه از یک مشاور بهره گیری کرده، پیمان قاسم خانی.
قبل از «پژمان» یکبار در «ساختمان پزشکان» هم نقش بازی کرده بودی؟
– بله اما نقش خودم را نقش بازی کرده بودم. گرچه بازی که نکردم؛ یک روز پیمان به من زنگ زد گفت میخواهم ببینمت. رفتم سر لوکیشن سریال گفت بیا این یک بخش کوچک را نوشته ام. یک دقیقه جلوی دوربین بگو. قبلش هم یکبار سر «شب هاي برره» پیمان من را برد که بازی کنم. گریم که شدم فرار کردم.
چرا؟
– ترسیدم اما پیمان همۀ وقت} به من میگفت تو بازیگر خوبی میشوی. درمورد «پژمان» هم این طوری نبود که با این هدف من را بیاورد و بازیگر کند. ایده را داده بود به تلویزیون و مدیران هم که عاشق ایده شده بودند از پیمان خواستند برای عید آن را بسازد. پیمان به من زنگ زد و گفت این ایده را میخواهیم بسازیم.
گفتم من کمک تان میکنم. چند خاطره یک خطی برایش تعریف کردم و بعد گفت این را باید یک فوتبالیست بازی کند اگرنه میشود شبیه بقیه سریال ها و خلاصه این طوری بازیگر شدم.
راجع به شخصیت پژمان سریال قبلا گپ مفصلی زدیم، برای نسخه سینمایی چه تغییراتی دادید؟
– صحبتی که با پیمان قاسم خانی کردیم این بود که این پژمان سریال نیست و حالا دیگر تبدیل به یک بازیگر شده و مدعی روشنفکری هست، گرچه در اصل همان آدم ابلهی هست که بود ولی سعی کردیم با پژمان سریال مقداری متفاوت باشد. هر وقت من یک ری اکشن درشت و اضافی داشتم، پیمان به من میگفت پژمان شدي. این کلمه پژمان شدي کلید من و پیمان بود.
نترسیدی با برخی رفتارها در نقش پژمان مانند میومیو کردن و … به هواداران پرسپولیس و به کلیت این تیم بر بخورد؟
– پرسپولیس آنقدر تیم بزرگی هست که من اگر گربه هم میشدم اتفاقی برای آن نمی افتاد. در مورد ناراحتی هواداران هم باید بگویم به طبع هواداری برای من مهم هست که یک کار هنری را بفهمد.
ولی اتمسفر هواداری و فن بودن را برخی چیزها مانند کار هنری و … نمیتواند تغییر دهد.
– من از انها توقعی هم ندارم. من تلاش میکنم به این آدم ها بفهمانم چیزی که میبینند یک کار هنری هست.
برگردیم سر «مفید، بد، جلف»؛ قبول داری زمان مفید پخش هم در دیده شدنش بی تاثیر نبود؟
– مطمئنا شانس هم دخیل بود. پارسال قرار نبود «مفید، بد، جلف» در نوروز 96 پخش شود. این فیلم چند بار تا مرحله پخش رفت اما دقیقا اتفاقاتی برایش افتاد که من از ابتدا آرزویش را داشتم. از روز اول همۀ وقت} کلنجار من با پیمان و تهیه کننده این بود که فیلم را بدهیم جشنواره. سال 94 که می ترسید، سال 95 هم که میگفتند
مگر شوخی هست. ما هشت، نه ماه تا جشنواره زمان داریم، چرا باید کار را نگه داریم؟ ولی تمام این اتفاقات دست به دست هم داد و فیلم به جشنواره رفت و پخش نوروز را هم گرفت.
**
هنوز هم خیلی ها در دنیای ، پژمان جمشیدی را جدی نمیگیرند
میتوانم پس هستم
از همان روزهایی که نام پژمان جمشیدی بعنوان بازیگر مطرح شد و در فیلمهای سینمایی، تئاترها و سریالهای گوناگون حضور پیدا کرد، مخالفان زیادی داشت. با وجود اینکه در اکثر کارها حداقل استانداردها را رعایت میکرد اما باز هم منتقدان سفت و سختی داشت و خیلی ها اعتقاد داشتند جایش این جا نیست و باید بازیگری را رها کند. حرف و حدیث هایي که هنوز هم ادامه دارد.
گفتید بعد از پژمان، عده اي نسبت به بازیگری شما گارد گرفته بودند. طبیعتا برای ورودتان به تئاتر این گاردها محکم تر بوده. چطور با این نگاه ها و مخالفت ها در تئاتر روبرو شدید؟
– خیلی سخت بود. مطمئنم دیگر در تاریخ هم چنین اتفاقی نمی افتد که تا این حد مقابل یک نفر بایستند. ولی خب من کار خودم را کردم. دوست داشتم ادامه دهم و ادامه دادم. شاید همین انتقادها باعث شد راغب شوم که ادامه دهم.
با وجود نمایش هاي نسبتا زیادی که در این مدت داشتید، هنوز هم در بین تئاتری ها پذیرفته نشدید؟
– هنوز هم نه کاملا. من مطمئنم اگر یک روز جایزه برترین بازیگر را هم بگیرم، ته ماجرا میگویند فلانی خیلی بازیگر خوبی هست ولی نباید از فوتبال به هنر می آمد.
مانند دیالوگ مجید مظفری در فیلم «مفید، بد، جلف»؟
– بله، ولی زندگی خیلی کوتاه هست و هر آدمی حق دارد در زندگی هر کاری که میخواهد بکند. مخصوصا چیزهایی مانند هنر و که محال هست کسی که توانایی ندارد در آن ها دوام بیاورد. فوتبال شوخی ندارد، باید بلد باشی، مفید باشی. بازیگری از آن هم سخت تر هست چون مخاطبان بیشتری دارد و اکثر هم قضاوت میشوند.
فوتبال چیزی تخصصی هست و هر شخصی نمیتواند راجع به آن نظر بدهد ولی در بازیگری همۀ متخصص میباشند و راجع به آن نظر میدهند. همه ي فکر میکنند خودشان بازیگران خوبی میباشند.
***
نحوه حضور در یکی از پرفروش ترین فیلمهای تاریخ سینما
مانی واقعی، علی دایی سینماست!
«50 کیلو آلبالو» اولین تجربه سینمایی پژمان جمشیدی بود که نقش اصلی بازی میکرد. تجربه اي که پخش بی نظیر اي داشت و اگر زودتر از موعد از پخش برداشته نمی شد، احتمالا رکورد بهتری هم به جا می گذاشت. نحوه ورود پژمان جمشیدی به این فیلم هم از زبان خودش شنیدنی هست.
عید پارسال هم در سینماها بودی و حضور موفقی با فیلم مانی واقعی داشتی. کار کردن با او سخت نبود؟
– در مورد مانی واقعی و همکاری با او باید بگویم که ابتدا از حضور من در «50 کیلو آلبالو» عمده راضی نبود.
مانند همان نارضایتی که در فیلم «مفید، بد، جلف» دارد؟
– نه در آن حد گرچه. داستان این طوری بود که اواخر بهمن پارسال سروش صحت به من زنگ زد و گفت که «میخواهم سری اخیر شام ایرانی را بسازم. تو و سام باشید و دو نفر دیگر هم اضافه میکنیم.» من چون با سروش رودربایستی داشتم، نتوانستم بگویم نمیخواهم در اینکار بازی کنم. رفتیم دفتر آقای محمد شایسته.
آقای شایسته را از قبل می شناختم. از زمانی که همراه مهرداد میناوند و نیما نکیسا یک آهنگ برای جام جهانی خواندیم. به دلیل همان آشنایی به او گفتم نمیتوانم به سروش بگویم، من نمیآیم.
پس ارتباطی که با تهیه کننده «50 کیلو آلبالو» داشتی باعث شده به این پروژه بپیوندی؟
– چند ماه بعد در ویلای احسان خواجه امیری بودیم و داشتیم پلی استیشن می زدیم! بین کل کل شدیدی که داشتیم دیدم آقای شایسته چند بار زنگ زده. این اتفاق چند ماه بعد از اتمام شام ایرانی بود. گفت بیا دفتر ما برای فیلم «50 کیلو آلبالو». من شنیده بودم که آقای شاه حسینی تیمش را بسته ولی محمد شایسته گفت همه ي چیز عوض شده و مانی واقعی کار را می سازد.
تعجب نکردی از این جابجایی؟
– چرا، گفتم یعنی مانی واقعی گفته من در کارش بازی کنم؟ خلاصه به دفتر آقای شایسته رفتیم و آقای واقعی با من آمد توی اتاق در را بست و گفت برای حضور من در کار دوتا شرط دارم، یکی اینکه پیمان قاسم خانی نخواهد کارش را شروع کند «چون با هم دوست بودند و من میگفتم باید بروم سر کار پیمان» و دو اینکه خودش با یک نفر دیگر هم صحبت کرده
و از بین ما دو نفر یکی را گزینه میکند. من هم گفتم هر طور راحتید و بعد از جلسه به آقای شایسته گفتم که من دوست دارم از ابتدا صددرصد باشم و اگر مرا نمیخواهد نمیآیم. بعد از دو سه روز خود آقای واقعی زنگ زد و گفت بیا.
شخصیتی راکه در آن کار بازی کردی، دوست داشتی؟
– وقتی فیلمنامه را خواندم، عاشق کاراکتر مانی شدم. خود آقای واقعی هم آن شخصیت را خیلی دوست داشت. اکثر بازی هایم هم با خود ایشان بود و کلا نتیجه کار خیلی باحال شد.
خود آقای واقعی از بازی ات تعریف خاصی نکرد؟
– آقای واقعی این مدلی نیست ولی ارتباط مان با هم خیلی مفید بود. من هم قبل از اینکه سر کار بروم، تصور دیگری از مانی واقعی داشتم ولی با او خیلی حال کردم.
یعنی مثلا اخلاقش شبیه علی دایی هست؟
– بله، شاید. همکاری ام با او تجربه بی نظیر اي بود. «50 کیلو آلبالو» را خیلی دوست داشتم و هیچ وقت از حضور در آن پشیمان نیستم.
***
پژمان جمشیدی پرسپولیسی بودنش را مخفی میکند تا هواداران استقلال را هم داشته باشد؟
به سرخ ها خیانت نکردم
جمشیدی از آن دست بازیکنان فوتبال بود که نه آنقدر حاشیه داشت که به دلیل انها نامش سر زبان ها بیفتد و نه آنقدر گلزن بود که به این دلیل همه ي وی را بشناسند اما با وجود این در زمان حضورش در ترکیب پرسپولیس و بعد هم تیم هاي دیگر همه ي وقت عرقش به قرمزپوشان را حفظ کرد اما هواداران تیفوسی پرسپولیس معتقدند
که او بعد از بازیگر شدنش تلاش کرده ور قرمزش را کمتر نشان دهد تا مخاطبان آبی اش را ناراحت نکند. وحید سعیدی بعنوان وکیل مدافع تیفوسی ها این قضیه و گرچه یک دلخوری دیرینه را با جمشیدی در بین گذاشت.
ذهنیت خیلی از طرفداران پرسپولیس نسبت به شما خراب هست.
– به دلیل علی پروین؟
بله، زمان بگوویچ و آن گروه هفت نفره مشهور که نگذاشتند تیم قهرمان شود.
– خیلی زمان قبل، حدود 14 سال. من اگر این همۀ مدت به یک نفر در اساس اي شک داشته باشم، زنگ میزنم و پیدایش میکنم و میگویم من راجع به تو این طور فکر میکنم و برایم توضیح بده. این تفریح یا شغل من نبود، فوتبال زندگی من بود، برای همین شوکه میشوم وقتی این حرف ها را از شما میشنوم.
من فوتبال را با این حرف ها عوض نمیکنم. چرا باید لذت بازی برای پرسپولیس، گل زدن برای این تیم و لذت قهرمانی را برای اینکه یکی هست و یکی نیست، خراب بکنم؟
پس میخواهی بگویی این حرف ها حقیقت نداشته؟
– اصلا این طوری نیست. به روح مادرم این طوری نیست. دیگر روح مادرم تهش هست. میبینی چقدر بد هست؟ گذاشتی 15 سال این ماجرا در ذهنت بماند و با همین ذهنیت زندگی کردی. اصلا این طوری نیست. بگوویچ قدرت حفظ پرسپولیس را نداشت، اگر داشت بازیکنان بزرگ ما در رختکن دعوای شان نمی شد.
من قبول دارم که طرفداران علی پروین خیلی شانتاژ میکردند ولی من حتی یکبار هم با علی پروین حرف نزدم. با اینکه عاشقش بودم، برای من پرسپولیس نهایت همه ي چیز هست. علی پروین، عابدزاده، کریمی، باقری، اینها همه ي رفتنی میباشند. من از بچگی عاشق پژمان بودم. همین سکویی که شما از آن صحبت میکنید، برایشان مهم هست. برای آن ها کریمی با جباری فرق میکند، در حالیکه اشتباه هست. چرا باید فرق کند؟
همان سال من بازی پاس و پرسپولیس را در استادیوم بودم و همۀ چیز را از نزدیک دیدم.
– در مسابقه اي که 3-1 شد، من در زمین نبودم. نیمه دوم آمدم ولی اینکه فکر کنی کاری کرده باشند. در مورد خودم که کاملا اشتباه هست و اتفاقا بگوویچ خیلی اشتباه کرد که این طور فکر کرد. در مورد شروعش هم بعدها روزنامه ها آن موج را راه انداختند، من که آدم بی سوادی نبودم. از اولش می دانستم
چه کسی کجا میرود و هیچ وقت هم سینه چاک علی پروین نبودم. از اول یک ارتباط مربی – بازیکنی داشتیم ولی آن موقع ارتباط روشنفکر و بی سواد نبود که بعدا این حرف ها رو شد که عده اي میخواهند پرسپولیس را از عقب ماندگی نجات دهند و به علم روز جهان نزدیک کنند و اینها نمی گذارند. اصلا این نبود.
ماجرا جنگ بین یک پیشکسوت بود با یک آدمی که هیچ چیز از فوتبال نمیداند و وی را مدیر باشگاه کردند ولی هیچ کس از این منظر به آن نگاه نکرد، ما فقط پشت پیشکسوت پرسپولیس ایستادیم، همین.
پس چرا برگشتی؟
– ما هفت تا بودیم. گفت من، کریم باقری – پژمان جمشیدی –، جباری، خان محمدی را میخواهم بقیه را نمیخواهم، رضایتنامه آن ها را دادند. من از کره جنوبی برگشتم یک هفته از لیگ قبل بود. با فجر بازی داشتیم، من بدون رضایتنامه بودم یا باید برمی گشتم پرسپولیس یا باید فوتبال را کنار می گذاشتم.
ما تا روز آخر نقل و انتقالات زورمان را زدیم، با خود علی آقا هم صحبت کردم. گفت چاره اي نداری، باید بروی. خدا را شکر که بعدا اتفاقاتی افتاد که متعصب و غیر متعصب همه ي معلوم شد.
ماجرای بازی پاس که میگفتند به علی پروین راپورت دادند و تلفن همراه در رختکن روشن میکنند و … چطور؟
– چرت و پرت هست. من یک سوال دارم، رئال مادرید ارنجش را مثلا بارسلونا بداند، میتواند یک کار دیگر بکند؟ اینها همه ي حرف و حدیثی بود که انها می ساختند. من میگویم به روح مادرم علی پروین را کلا یک سال ندیدم. با علی پروین چکار داشتم؟
پس چرا آن تیم نتیجه نمیگرفت؟
– به دلیل اینکه 100 تا سلطان در یک حریم نمی گنجند. همۀ مدعی بودند. بعد خود بگوویچ هم می آمد طرف علی دایی را میگرفت، انها ناراحت می شدند. اسدی راکه اخراج کردند، اصلا اندازه این حرف ها نبودند بخواهند چنین کاری بکنند. بعد من اصلا اگر مربی یک تیم باشم، کلمه راپورت را به کار نمیبرم. یعنی من این قدر آدم ضعیفی هستم که ارنجم را حریف بداند، ببازم؟ اصلا حریف می دانست، دقیقه 10 عوض میکرد. فوتبال امروز مگر این جوری هست؟
فوتبال امروز نبود، سال 82 بود.
– 82 هم همین بود. زمان دهه 60 علی پروین ارنج اصلا عوض می شد؟ پاس اصلا سالی که قهرمان شد تاکتیکش را عوض کرد؟ این ها بهانه و شایعه هست.
یعنی آه ما می گرفتت؟
– آه تو اگر درست بود میگرفت. یک انرژی هایي در جهان هست.
بالاخره آه ماست دیگر، ما در این سرما میرویم در استادیوم مینشینیم…
– اشتباه داری آه می کشي، نمیشود خدا بگوید حالا چون بچه خوبی هست، در سرما رفته استادیوم، آهش بگیرد «خنده» حالا من توضیحات کامل دادم و اصلا نمیخواهم اسم ببرم.
همان بازی که اخراج شدي؟
– نه، بعدش دوباره برانکو دعوتم کرد با اوکراین بازی کردیم.
***
چرا هنوز این سوال راجع به پژمان جمشیدی وجود دارد
فوتبالیست یا بازیگر؟
پژمان جمشیدی سال هاي زیادی را دنبال توپ فوتبال دوید اما در مستطیل سبز خیلی محبوب نشد. گرچه این طور هم نبود که بازیکنی خنثی باشد ولی به اندازه کسی که پنج سال در پرسپولیس بود و سابقه بازی و گل ملی هم داشت، به چشم نیامد اما انگار شانسش در اساس بازیگری بهتر هست و خیلی زود پله هاي ترقی را طی کرده هست.
شما نزدیک به چهار سال هست که بازیگر هستید. به نظر میرسد میزان تاثیرگذاری شما در این چند سال از آن دورانی که فوتبالیست بودید اکثر شده، اینجور نیست؟
– پیدا کردن راه و چاه در ورزش برای من خیلی سخت تر بود. من در فوتبال خیلی تلاش کردم و خیلی راضی ام. با وجود اینکه در یک خانواده فرهنگی بزرگ شدم، پدرم و مادرم هر دو معلم بودند، من ورزش را گزینش کردم. گرچه پدرم ورزشی هم بود. رئیس هیئت کشتی و یک دوره هم رئیس هیئت کوهنوردی کرج بود اما با وجود این، فوتبالیست شدن یک مقدار سخت بود.
خودتان فکر میکنید چرا در فوتبال تا حدودی عقب ماندید و به قله هاي این ورزش نرسیدید؟
– علت اینکه من در فوتبال مقداری عقب ماندم درسم بود. من اگر زمانی که سربازی را می فروختند، آن را می خریدم هیچ وقت از پرسپولیس نمی رفتم چون من همۀ وقت} بازیکن بی حاشیه اي بودم، برای همین نیازی نبود از پرسپولیس جدا باشم. همین سربازی باعث شد که به پاس بروم.
ولی با وجود سال هاي نسبتا زیادی که در پرسپولیس بودید اما محبوب سکوها نبودید.
– محبوب شدن روی سکو چیز دیگر هست. برای من اینکه محبوب مربی باشم کافی بود. سکو هم فقط جایگاه 36 «استادیوم آزادی» نیست. روی سکو آدم هاي زیادی میباشند. گرچه آن طوری هم نبود که من اصلا محبوب نباشم. من سال اولی که به این تیم آمدم قهرمان شدیم. در همه ي پست ها نیز بازی کردم.
در تاریخ پرسپولیس کسی به اندازه من نمیتواند ادعا کند که در تمامی پست ها نقش بازی کرده باشد. من دفاع آخر، فوروارد، دفاع راست، پیستون چپ، هافبک وسط و … بازی کردم.
اما با وجود همه ي این سختی ها به آن شهرتی که این روزها دست یافته اید نرسیده بودید.
– مگر میشود پنج سال در پرسپولیس بازی کنی و به شهرت نرسی؟ در زمان ما یک سری لژیونر شدند و سد بزرگی را رد کردند. زمانی که من نوجوان و جوان بودم، اصلا لژیونر شدن و اینکه یک نفر برود بایرن مونیخ بازی کند چیز دور از ذهنی بود، برای همین سقف آرزوی نوجوان زمان من این بود که برود در تیم ملی بازی کند
ولی دیدنی هست که من شماره هایي که دوست داشتم هم در تیم محبوبم پوشیدم. در این حد هم به خودم وفادار بودم اما شاید اگر جور دیگری فکر میکردم، لژیونر میشدم یا مدت زمانی که در تیم ملی حضور داشتم اکثر می شد.
با دقت به اینکه هر دو حرفه فوتبال و بازیگری را تجربه کردید، فضای شب هاي اردو برای مسابقات حساس را اکثر دوست داشتید یا فضای پشت صحنه کارهای هنری را؟
– من همه ي وقت گفتم با فوتبال و فضای آن اکثر حال میکنم. فوتبال برای من یک عشق بی تکرار هست که شبیه به هیچی نیست. در تمام دوران خوش زندگی ام فوتبال بازی کردم. هر وقت یادم میآید؛ در حال فوتبال بازی کردن بودم. فوتبال برایم تکرار نشدنی هست.